۱۳۹۶ اردیبهشت ۹, شنبه

کاخ‌های ستم را با تجلیل از روز جهانی کارگر
به لرزه درآوریــم!
131 سال پیش از امروز در اول ماه می 1886 میلادی کارگران شهر شیکاگوی امریکا برای به دست آوردن حقوق‌شان به جاده ها ریختند و کاخ های سرمایه داری را به لرزه در آوردند. دولت خون آشام سرمایه داران که نمیتوانست این خیزش عظیم کارگری را تحمل کند، دست به سرکوب بی رحمانه زد و کارگرانی را که جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن نداشتند، به خاک و خون کشانید، کارگران بیشماری را قتل عام نمود و چندین تن آنان را اعدام کرد.
اعدام و قتل عام کارگران زمینه ساز ادامۀ مبارزاتی شد که توانست در تاریخ مبارزات طبقۀ کارگر جهانی برای همیشه جاودانه شود و ارزش آن را به سطح بین المللی افزایش دهد.
این روز، روز بین المللی کارگران جهان است.
این روز، روز انقلابی متحدانۀ طبقۀ کارگر جهان است.
این روز، نماد مبارزه علیه ستم و استثمار است.
این روز، نماد مبارزه برای سرنگونی سیستم کهنه و برقراری سیستم نوین است.
روز جهانی کارگر، یعنی فریادرسای هزاران کارگری که برای نابودی طبقۀ فرادست جامعه، مبارزه میکنند.
روز جهانی کارگر بر تمام کارگران جهان مبارکباد !
و اما در افغانستان!
"دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" در حالی به تجلیل اول ماه می میرود که افغانستان کماکان یک کشور مستعمره نیمه فئودال است و در چنگال خونین امپریالیستهای اشغالگر قرار دارد. اشغالگران امپریالیست کشور ما را به میدان آزمایشات نظامی شان بدل ساخته اند. پرتاب مادر بمب‌ها (MOAB) از طرف نیروهای امپریالیستی دهشت افگن و اشغالگر نمونۀ بارز هژمونی امپریالیستی‌شان و پوشالی بودن رژیم دست نشانده‌شان را به نمایش میگذارد.
"دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" در حالی به تجلیل اول ماه می امسال میرود که نیم پیکر جامعۀ ما کماکان مورد ستم مضاعف قرار دارند و با انواع شکنجه های جسمی و روحی دست و پنجه نرم میکنند.
"دسته هشت مارچ زنان افغانستان" در حالی به تجلیل این روز خجسته تاریخی میپردازد که امیر مفلوک حزب اسلامی (گلبدین حکمتیار) تفاهمنامۀ به اصطلاح صلح با رژیم دست نشانده را امضاء نموده و در خان یغمای امپریالیستی شریک شده است تا از دیگر جهادیون عقب نماند. این به معنی بیشتر شدن شوونیزم ملیتی و مضاعف شدن ستم جنسیتی بر زنان و حمایت بیشتر اشغالگران امپریالیست از زن ستیزی‌های بیشتر و تحمیل وسیع تر قوانین زن ستیزانۀ نظام فرتوت مستعمراتی نیمه فئودالی بر زنان و دختران افغانستان است.
ستم جنسیتی از ستم طبقاتی ناشی شده و در پیوند تنگاتنگ با ستم امپریالیستی قرار میگیرد. اگر ما نتوانیم در مقابل این صف بندی ها و پیچیدگی های اوضاع جاری به مقابله برخیزیم و مبارزات جدی خویش را به جلو برانیم، به یقین کامل که جنبش زنان با آسیب های فراوانی مواجه خواهد شد.
پس بر ماست که ضمن تجلیل از روز جهانی کارگر، ترفندهای امپریالیستهای اشغالگر و دست نشاندگان حقیرشان را افشاء سازیم و بدون کوچکترین تزلزل به مبارزات حق طلبانۀ زنان در افغانستان ادامه دهیم و مهر خود را بر تحولات آتی جامعه بزنیم.
زنان کارگر افغانستانی و مردان کارگر و زحمتکش جامعه باید بدانند که محو ستم بر زن، فقط با محو طبقات و محو امپریالیزم امکان پذیر است و بس! پس هر قدر جنبش زنان رشد کند و در جهت رهایی زنان جدی تر عمل نماید، به همان میزان پیروزی‌های بیشتر و بیشتری را میتوان به دست آورد. هرقدر به پیروزی نزدیک‌تر شویم به همان اندازه بار ستم را میتوان کاهش داد و خط و مرز دقیق  و روشنی میان جنبش رهایی بخش زنان و جنبش‌های رفورمیستی و تسلیم طلبانه ترسیم نمود.
"دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" در اول ماه می امسال، ضمن گرامیداشت از یاد و خاطرات قربانیان کارگری که درفش مبارزه علیه بیدادگری و ستم را به اهتزار در آوردند، تجدید عهد و پیمان میکند که مبارزات خود علیه ستم جنسیتی را که بخشی از مبارزه علیه کل نظام مستعمراتی نیمه فئودالی حاکم بر جامعه است، در راستای کلیت مبارزه علیه اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی شان به پیش برد.
"دسته هشت مارچ زنان افغانستان" ضمن تجلیل از روز جهانی کارگر، بار دیگر اتحاد و همبستگی خود را با تمام ستمدیدگان و نیروهای انقلابی سراسر جهان که علیه امپریالیزم و ارتجاع میرزمند، اعلام میدارد. باشد تا در پیوند تنگاتنگ باهم و در اتحاد مبارزاتی انقلابی‌ جهان نوینی را بسازیم که عاری از تجاوز و استعمار و عاری از ستم و استثمار باشد.
زنده باد اول ماه مي روز اتحاد سراسری طبقۀ کارگر!
زنده باد اتحاد انقلابي طبقۀ كارگر در سطح بین المللی!
مرگ بر امپریالیزم و ارتجاع!
مرگ بر اشغالگران امپریالیست و خاینین ملی دست نشانده‌شان!
مرگ بر اشغالگران مرتجع داعشی!
پیش بسوی پیشبرد مقاومت ملی مردمی وانقلابی!

"دسـتـۀ هـشـت مـارچ زنـان افـغـانـسـتـان"
اول ماه می 2017
( 11 ثور 1396 خورشیدی)


۱۳۹۶ فروردین ۱۲, شنبه

شماره 30 نبرد زن منتشر شد

word ــــــ pdf

*********************

شماره 29 نبرد زن منتشر شد

WORD ــــــ PDF

عناوین مندرج شماره ۲۹ نبرد زن  ( ۵حوت ۱۳۹۵ خورشیدی)
شکل نوین استثمار زنان
گلبدین حکمتیار و حزب مفلوکش به جرگۀ خاینین ملی پیوست
مکثی بر سخنان ملالی جویا
سخنی چند دربارۀ نهادهای مدنی و انجوها
تصویب قانون ضد زن یک مضحکۀ ای بیش نیست
زن فرودست ترین دنیاست ( شعری از جان لنون)
نیمۀ دیگر
زن اولین موجود بشری است که مزۀ اسیر بودن را چشید
ه است

۱۳۹۵ آذر ۲, سه‌شنبه

به تاریخ 22 میزان امسال نوار ویدیوئی به دست ما رسید که حاوی سخنان ملالی جویا عضو سابق پارلمان حکومت کر زی در رابطه به آنچه درولایات نا امن جریان دارد بود . اینک متن کامل سخنان ایشان ونظریات خویش را در این مورد با خوانندگان نبرد زن شریک میسازیم :
«هموطنان عزیز !

من درد همه شما را درد خود دانسته و از آنچه درکشور ما میگذرد سوگوار هستم و به او عده از هموطنان ما که عزیزان و دلبند هایشان را درین روز ها از دست دادند تسلیت عرض میکنم.
          امروز ما وشما نتیجه 15 سال اشغال کشور توسط امریکا وناتو را درخون واشک قندوزیها، هلمندیها، فراهی ها و مردم نگون بخت سایر نقاط کشور می بینیم دولت وحشت ملی طوریکه پیش بینی میشد  دربرابر قتل عام جاری درکشور با بی تفاوتی  تمام عمل میکند بطور نمونه درولایت به خون خفته ای مثل قندوز والی را فرستادند که هم فکر وشریک جرم ملا عمر جاهل است اسد الله امرخیل مثل هرخاین دیگر کشته شدن مردم را حکم خداوند نامیده با شرف باختگی باور نکردنی درپی آبرو بخشیدن به خونخوارهای طالبی است شواهد فراوان وجود دارد که دولت و بادارهای امریکائی شان عملا درفروبردن کشور به کام بی ثباتی دست دارند و درمعامله های پس پرده بخش هائی ازکشور را پیاپی به گروه قرون وسطی طالبان واگذار میکنند. درین میان بر علاوه کشته شدن غیر نظامیان، نیرهای پایین رتبه پولیس و اردو گوشت دم توپ گشته ودسته دسته کشته میشوند درحالیکه عملا قندوز ، هلمند فراه وچند ولایت دیگر به دست طالبان افتاده ومقامات زبون آن درچهار دیواری ولایت  وقوماندانی امنیه درمحاصره هستند اما دولت با بیشرمی به ملت دروغ پی دروغ حواله کرده طوری وانمود میسازد که اوضاع درکنترول است. هرچند رسانه ها به گوشه هائی از تیره روزی مردم قندوز و هلمند پرداختن اما من شخصا با تماس های که با مردم فراه درین ولایت دارم درین ولایت فاجعه بزرگتری درجریان است که دولت ورسانه ها ازو چشم پوشی میکنند . با گرسنگی و بی خانمانی ومشقات خوردکننده ای به سر میبرند.
       هموطنان درد دیده !
          مکررا تاکید میکنم که من درد شما را درد خود دانسته و رهیدن ازین بن بست و فجایع را فقط وفقط درسه چیز میدانم : اگاهی ، همبستگی ، و مبارزه تا وقتیکه مردم ستمکش تاجیک، هزاره، پشتون، ازبک، نورستانی، پشه ای، بلوچ، هندو و غیره ملیت های کشور ما علیه غدار هاو تیکه دارهای قوم و مذهب و اربابان خارجی یک دست و زیر پرچم استقلال آزادی و عدالت و دموکراسی متحد نشویم این وطن وطن نخواهد شد. »         
ما نیز با خانم ملالی جویا درغم صدها و هزارها گشته وزخمی که این ملت در تمام ولایات خود هرروزه متقبل میشوند، شریک هستیم و این مصیبت را به بازماندگان این حواداث خونبار درسرتاسر ولایات کشور خاصتا فراه هلمند و قندوز تسلیت عرض میداریم!
اما درگفته های خانم ملالی جویا چند نکته سوال بر انگیز وجود دارد، اول اینکه اگر  رژیم دست نشانده و حامیان خارجی شان به طالبان ولایات را تسلیم نمی کردند آیا این رژیم و اشغالگران خوب بودند؟
دوم زمانی که شما از اشغال کشور صحبت میکنید سوال ما این است که عکس العمل در مقابل اشغال چیست ؟ ایا اشغال مقاومت را درپی دارد یا خیر؟
 ما به خانم ملالی جویا توصیه میکنیم که اگر خویشتن را مبارز وانقلابی میدانند و از استقلال کشور دم میزنند، باید جهت عمده مبارزه خویش را مشخص نمایند! سوال اینست که ایا در نبود گروه طالبان از این رژیم حمایت خواهید کرد؟
در واقع این حقیقت را نباید از نظر دور داشته باشیم که مشکل عمده جامعه افغانستان اشغالگران و حضور شان در افغانستان و رژیم دست نشانده است که خود درگسترش نیروهای طالبان نقش عمده بازی مینماید ، دراینکه طالبان یک گروه ارتجاعی و زن ستیز و عقبمانده هستند شکی نیست . ولی دشمن عمدۀ خلق های افغانستان اشغال گران هستند که در پیدایش گروه های تروریستی در افغانستان و بی ثباتی در منطقه نقش مستقیم دارند و این موضوع بر هیچ کس پوشیده نیست، سود اصلی را از اوضاع متشنج کشور و منطقه امپریالیست ها میبرند، نظام امپریالیستی یک نظام جهانی است و اوضاع سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف متاثر از این نظام لگام گسیخته و متجاوز است. در موجودیت نظام امپریالیستی و اشغال امپریالیستی ایا امکان دست یافتن به ثبات در کشور وجود دارد؟ سرمایه گذاری های بزرگ که امریکا ومتحدینش در افغانستان انجام داده اند آیا برای آوردن ثبات و رفاه برای خلق های کشور است؟ طبعا امروز این دروغ بر هیچ یک از ملت افغانستان پوشیده نیست.
اما خانم ملالی جویا این اصل مهم را فراموش نموده و موضع گیریهای شان گویای این موضوع است که طالبان دشمن عمدۀ مردمان کشور بوده و در نبود طالبان کشور به امنیت رفاه و پیشرفت نائل میگردد. این موضع گیری نادرست است و ما بارها شاهد اینگونه موضع گیریها از طریق مهره های دولتی در رسانه های عمومی بوده ایم که بیشتر خاک را درچشم مردم انداخته اند تا اذهان مردم را از مشکل عمده کشور که موضوع اشغال است منحرف ساخته و طالبان را به عنوان دشمن عمدۀ کشور جا بزنند.
بیشترین خسارات را در این جنگ ها در ولایات کشور نیروهای اشغالگر و نیروهای دولتی به مردم وارد ساخته اند. طبق شنیدار ما نیروهای رژیم در فراه از بمب های بیلری استفاده نموده اند و ادعا میکنند که سه صد نفر از طالبان را کشته اند، ولی اینکه در کنار سه صد نفر طالب چند تن غیر نظامی و مردم بی دفاع را قتل عام نموده اند حرفی گفته نمیشود. ایا امکان دارد در جنگی که از ابزار پیشرفته جنگی مثل بمب باران هوائی و  بمب های بیلری استفاده میشود تلفات غیر نظامی و تخریب منازل مردم را در پی نداشته باشد. ولی این واقعیت را خانم ملالی جویا فراموش نموده اند . اینکه نیروهای انقلابی و مترقی نتوانسته است رهبری مبارزات ضد اشغال را در افغانستان به عهده بگیرد ضعف در خود این احزاب وسازمانهای انقلابی است، نه در روحیه مقاومت مردم. چنانچه جنگ علیه سوسیال امپریالیزم شوروی نیز از رهبری انقلابی بی بهره بود ولی توانست نیروهای متجاوز شوروی را شکست دهد، ولی ضعف وناتوانی نیروهای مترقی و انقلابی افغانستان دلیل نمیشود که مبارزه و مقاومت خود جوش مردم را علیه تجاوز شوروی نادیده انگاشته و به آن اهمیت نداد و این مقاومت را در کل ارتجاعی خواند. مقاومت، مردمی و خود جوش بود ولی رهبری منسجم و قوی انقلابی وجود نداشت تا این مقاومت را رهبری نموده  و به پیروزی برساند.
و در نتیجه ده سال مقاومت ومبارزه فداکارانه مردمان این کشور به دست نیروهای ارتجاعی و گروهای وابسته به امپریالیسم غرب افتاد و کشور بیشتر از پیش به خاک وخون کشیده شد.
اینک نیز بجای موضع گیری های نادرست باید نهایت تلاش صورت بگیرد تا روحیه ضد اشغال در مردمان این خطه تقویت شود و از رهبری انقلابی گروها و سازمان های  مترقی برخوردارگردد. صرف  تحت رهبری انقلابی و برپائی انقلاب دموکراتیک نوین میتوان مشکل عمده که عبارت از اشغال کشور است را حل و مشکلات اساسی کشوررا پاسخ گفت و بس!
طالبان به عنوان دشمن اصلی مردمان این سرزمین جا زده میشوند تا افکار مردم از آنچه درداخل این رژیم فاسد جریان دارد منحرف شوند. طالبان یک خطربزرگ جلوه داده میشوند تا مردم از ترس طالبان با دامن رژیم پناه ببرند، تا مردم در بین بد و بدتر انتخاب جز پناه آوردن به دامن رژیم را نداشته باشند. لیکن کسانی مثل خانم ملالی جویا وقتی از اشغال و استقلال کشور دم میزنند، خود حداقل بلند گوئی برای ترویج سیاست های ارگ نباشند. گرچند ما انتظار بیشتر از ایشان نداریم. کسانی که خود در پارلمان این کشور حضور داشتند، رسما حزب راجستر شده دارند و به نحوی قانون اساسی کشور را پذیرفته اند نمیتوانند موضع گیری قاطع تر از این درمقابل اشغال گران داشته باشند. ما برای ثبوت گفته های خویش در مورد ایشان به گفته های خلیل زاد سفیر پیشین امریکا در افغانستان در کتاب شان به نام "فرستاده" استناد میکنیم و قضاوت را میگذاریم به دوش خوانندگان محترم نبرد زن. در صفحه 208 "فرستاده" خلیل زاد می نویسد:
         « ...نماینده گان حق داشتند پشت مکروفن آزاد قرارگیرند. برای من ترغیب کننده بود که می دیدم نمایندگان زن در برابر همگان قرار میگیرند تا فرماندهان شبه نظامیان و جنگ سالاران را سرزنش کنند،. یک زن شجاع افغان به نام ملالی جویا با انتقاد شجاعانه اش از جنگ سالاران که خواهان پیگرد آنان دردادگاه های بین المللی شد در سرخط رسانه ها قرار گرفت. صبغت الله مجددی رئیس لویه جرگه ابتدا تلاش کرد او را از جرگه بیرون اندازد. اما نمایندگان اعتراض کردند و او تنها ماند. من جویا را به جلسه ای فرا خواندم و اطمینان دادم که او وخانواده اش در حفاظت پلیس قرار خواهند گرفت. من همچنین با مجددی دیدار و یاد آوری کردم که زنان حق دارند صدای خود را در لویه جرگه بلند کنند.»
در آن زمان نیز خانم ملالی جویا غافل از حضور نیروهای اشغال گر و ناتو خواهان مجازات جنگ سالاران و سران جهادی بودند، نه مبارزه برای خروج نیروهای اشغال گر. خانم ملالی جویا فراموش نموده اند یا نمیدانند که تمام جهادی ها و و حتی زمانی طالبان در اثر بازی بزرگ امپریالیستها برای سیاست های امپریالیستی شان در کشور شکل گرفته و در مقطع های مختلف بنا به شرایط و اوضاع همان زمان مورد استفاده قرار گرفته اند و شکل گیری رژیم مزدور کابل نیز که متشکل از خائنین ملی میباشد جزء بازی های شان برای حضور دراز مدت شان درمنطقه است .
ما تاکید میکنیم فقط وفقط با برپائی انقلاب دموکراتیک نوین و اتحاد تمام زحمتکشان جامعه به شمول تمام اقوام کشور و زنان زیر این پرچم میتوان در مبارزه با اشغال گران و سرنگونی رژیم مزدور کابل فایق آمده و در حل مشکلات عدیده از قبیل بنیاد گرائی، ستم برزنان، فقر و فلاکت، بیسوادی، جنگ و ناامنی چیره شده و  به دموکراسی واقعی دست یافت.
  توصیۀ ما به خانم ملالی جویا در اخیر اینست که این شعار خویش را مبنی بر اینکه « ..... تا وقتیکه مردم ستمکش تاجیک، هزاره، پشتون ، ازبک، نورستانی، پشته ای، بلوچ ، هندو و غیره ملت ها ی کشورما علیه "غدارها وتیکه دارهای قوم ومذهب و اربابان خارجی شان یک دست زیر پرچم استقلال آزادی عدالت و دموکراسی متحد نشویم این وطن وطن نخواهد شد » را اینگونه تصحیح نمایند!
تا وقتیکه مردم ستمکش تاجیک، هزاره، پشتون، ازبک، نورستانی، پشه ای ، بلوچ،  هندو کشور ما علیه  اشغالگران امپریالیست که حامی و بوجود آورنده غدارها و تیکه دارهای قومی و مذهبی درکشور هستند، متحد و یک دست زیر پرچم استقلال آزادی و عدالت ودموکراسی به مقاومت همه چانبه ملی مردمی و انقلابی نپردازیم این وطن وطن نخواهد شد .
بهار

20 میزان 1395 خورشیدی

تصویب قانون ضد زن یک مضحکه ای بیش نیست
جدیدا پارلمان مزدور رژیم دست نشانده قانون محوخشونت علیه زنان و اطفال را تصویب نموده است و ادعا دارند که با تصویب قانون مذکور میتوانند در محو خشونت و آزار واذیت های خیابانی و فامیلی علیه زنان  فایق آمده و چالش بزرگ که فرا روی زنان شاغل و غیر شاغل  قرار دارد را حل نمایند این موضوع همانقدر مضحک و خنده آور است که صحبت از آوردن صلح و امینت و ترقی کشور، از این تربیون ها هر روزه به گوش میرسد قوانین تصویب شده در پارلمان چنانچه تا حال ما شاهد بوده ایم در حد یک قانون در لابلای کتاب ها و تبلیغات رسانه ای برای چند مدت باقی خواهد ماند وبس!
قانون محو خشونت علیه زنان مانند هزاران قانون دیگر که تا حال تصویب شده و درحد تصویب باقی مانده خواهد بود، هیچگاه جنبه عملی پیدا نخواهد کرد. تصویب چنین قوانینی فقط جنبه تبلیغی داشته و صرفا خاک زدن در چشم ملت رنج کشیده ما خاصتا زنان می باشد .
دولت نه از طریق انتخابات آزاد بلکه از طریق پا درمیانی کشور های امپریالیستی اشغالگر و بخصوص اشغالگران امریکایی شکل گرفته است، پارلمان که هیچ مشروعیت قانونی ندارد و دوسال از ختم کار آن گذشته که غیر مشروعیت آنرا دوچندان ساخته و کابینه که متشکل از جیره خواران کشورهای اشغالگر امپریالیستی بوده و در شکل گیری اوضاع کنونی کشور وکشمکشهای سیاسی بین قدرتهای امپریالیستی روسیه، چین، امریکا و قدرتهای منطقوی برای تامین منافع شخصی شان ، هر از گاهی ارباب تبدیل نموده و جهت تامین منافع اربابان شان خلاف منافع خلق های کشور گام برداشته و در بحران های سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور نقش بازی میکنند چگونه میتواند در محو خشونت علیه زنان واطفال با تصویب قانون فایق آید ؟ در حال حاضر مثلا این پارلمان نمایشی غیر قانونی دست به استیضای دسته جمعی وزیران کابینه دولت " وحدت ملی " زده است و به تعداد شش وزیر را صلب صلاحیت نموده است خیلی خنده آور است که رژیم پوشالی به فیصله پارلمان هیچ اعتنایی نکرده است. سخنگوی رئیس اجرائیه به صراحت اعلان نمود که وزیران می توانند به کار خویش ادامه دهند. اشرف غنی در این زمینه دست به دامن ستره محکمه انداخته است. مردم مظلوم ما شاهد خواهند بود که ستره محکمه به فرمان رئیس جمهور این تصمیم پارلمان را نپذیرفته وزیران را همچنان در پست های شان ابقا خواهند نمود. این واقعیت سیمای دمکراسی دورغین و انتخابات نمایشی پارلمانی و ریاست جمهوری و ماهیت وابسته گی رژیم مزدور را بیش تر از بیش روشن خواهد ساخت شکی نیست که توده های زحمتکش افغانستان به این امر از ابتدای شکل گرفتن این رژیم آگاه بوده اند ولی چندین دهه جنگ و خون ریزی در این کشور تا حدی جو تسلیم طلبی را دامن زده و روحیه مقاومت را در بین ملیت های مختلف کشور سرکوب نموده و ازطرف دیگر وعده و نوید های که امریکائی های اشغالگر و متحدین شان در ابتدای اشغال افغانستان برای بازسازی اقتصادی و سیاسی کشور به مردم داده بودند و ثانیا پولهای انگفت که جهت سرکوب روحیه مقاومت در جهت تبلیغ فرهنگ تسلیم طلبی و مزدور منشی به امپریالیزم به عده ای از روشنفکران افغانستان در جهت ساختن تلویزون های خصوصی و گسترش سایتها ی انترنتی ، به مصرف رسید از جمله عوامل بودند که در تداوم این وضعیت و خاموشی ملت زجر کشیده ما نقش عمده بازی نموده است، تبلیغات رسانه ای دادن امتیازات مالی و شغلی به تعداد از زنان در کشور روحیه مقاومت را بیش ترا ز بیش در بین زنان کشور ضربه زده است ، در چنین اوضاع صحبت از محو خشونت علیه زنان و دموکراسی برای زنان یک دروغ بیش نیست زیرا در شرایطی که کل کشور در یک بحران سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی به سر میبرد صحبت از رسیدن به حقوق انسانی زنان و تامین حقوق مساوی زنان در قدرت و اجتماع یک خیال بیش نیست.
 ما باز هم تکرار میکنیم که فقط وفقط با خروج قوای اشغال گر و سرنگونی رژیم دست نشانده ومزدور و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین میتواند در افغانستان احقاق حقوق انسانی تمام ملیتهای کشور و زنان تحقق پیدا کند و به سمت ترقی و پیشرفت گام برداشته و تا محو کامل ستم پیش رود. 

(بهار) 

۱۳۹۵ مهر ۱۷, شنبه

سخنی چند درباره نهادهای مدنی و انجوها
"بهار"
 5 میزان 1395

شرایط کنونی، که بحران سیاسی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کشور را از هر سو فرا گرفته است و خلق های ستمدیده و بی گناه این مرز بوم هر روز آماج کشت و کشتار اشغالگران و رژیم پوشالی و زد و بندهای سیاسی باندهای ارتجاعی حاکم قرار می گیرند، شاهد پیچیده تر شدن روزافزون اوضاع کشور و وخیم شدن وضعیت توده های ستم دیده و مظلوم کشور خویش هستیم.
در این میان زنان به مثابۀ جنس دوم یا شهروندان درجه دوم از آسیب پذیری بیشتری برخوردار هستند. علت این وضعیت، نه ضعف جسمی و فزیکی آنها بلکه مناسبات اجتماعی ارتجاعی حاکم در جامعۀ افغانستان میباشد. ولی هر گاه آسیب شناسی یک واقعه مطرح باشد، حتی روشنفکرانِ به اصطلاح سکولار، زنان را با کودکان در یک ردیف قرار داده و واقعۀ مذکور را مورد آسیب شناسی قرار میدهند. این‌گونه آسیب شناسی مبتنی بر بینش مردسالارانه ای است که طبق آن زنان از لحاظ ضعف جسمانی با اطفال قابل مقایسه هستند.
در چنین اوضاع آشفته، متشنج و بهم ریخته ای که مردم کشور ما از یک سو  بار استعمار امپریالیزم جهانی را بر دوش میکشند و از سوی دیگر حاکمیت پوشالی، مزدور و نا کارآمد "حکومت وحدت ملی" بر دوش شان تحمیل شده است و افغانستان به دیگی می‌ماند  که هر کسی آش خودش را در آن می‌پزد، مسئلۀ ستم بر زنان یکی از داغ ترین مسایل مطرحِ جامعه می‌باشد.
در ابتدای تجاوز بر افغانستان و اشغال کشور، شعار رنگ و لعاب دارِ آزادی زنان افغانستانی از چنگال ستم شوونیستی "امارت اسلامی" طالبان، به عنوان یکی از روکش‌های برجستۀ لشکرکشی امریکا و متحدینش بر افغانستان مطرح گردید. این شعار آنقدر پر سرصدا بود که تعداد زیادی از زنان فعال کشور را به سوی خودش جلب نمود. این زنان که می‌توانستند نیروی محرکۀ انقلاب آزادی‌بخش برای تمامی خلق‌های افغانستان باشند به پیشگاه اشغالگران امپریالیست امریکایی و متحدین شان سر فرود آوردند و از رژیم دست نشاندۀ کرزی پشتیبانی نمودند.
اما با وجود 15 ساله شدن حضور اشغالگرانۀ امپریالیست‌های امریکایی و متحدین‌شان وعمر رژیم دست نشانده در افغانستان، آن‌ها با علیرغم انجو بازی ها و تبلیغات وسیعی که با استفاده از امکانات مالی به‌دست آورده از چپاول خلق های تحت ستم کشورهای تحت‌سلطۀخویش و استثمار طبقات زحمت‌کش کشورهای خویش پیش برده اند نتوانسته اند گام‌های اساسی و بنیادی برای محو ستم شوونیستی مرد سالارانه در افغانستان بردارند. بیشک توانستند تغییرات روبنایی معینی را در شهرهای عمدۀ افغانستان پیاده کنند. ولی آیا این تغییرات توانست در محو کامل خشونت علیه زنان مؤثر و کارآمد واقع شود؟ قتل فرخنده، سنگ‌سار رخشانه، هزارن مورد شکنجۀ زنان و تجاوزات گروهی بالای زنان و غیره و غیره خود ماهیت دروغین شعارهای امپریالیستی و ارتجاعی را برملا می‌سازد. محو خشونت علیه زنان کاری نیست که بتوان توقع انجام آن‌را از سوی دولت مزدور و امپریالیزم امریکا داشت، زیرا که نه خواهان برطرفی کامل آن هستند و نه توان آن را دارند.
اعمال خشونت علیه زنان در جامعۀ مستعمره و نیمه فئودالی افغانستان منشأ در موجودیت طبقات در جامعه و استثمار طبقاتی، باورهای ارتجاعی سنتی حاکم بر جامعه و سلطۀ ستمگرانۀ امپریالیستی دارد. منشأ پیدایش باور های خرافی ستمگرانه نیز جامعۀ طبقاتی مبتنی بر استثمار یک طبقه توسط طبقه دیگر می باشد. طبقۀ حاکمه برای تحکیم و ادامۀ منافع طبقاتی خاص خود نیاز به ابزار ستمگرانۀ ایدیولوژیک دارد تا بتواند توده ها را به نحوی رام ساخته و آنها تن به بردگی برای شان بدهند.
رژیمی را که امریکا و متحدینش در افغانستان شکل داده اند متشکل از گروه‌های استثمارگر فیودال و بورژوا-کمپرادور هستند. تمامی این گروه ها منافع خود شان را در تداوم و ترویج افکار خرافی و خرافه پرستی می‌بینند و به نوبۀ خود آن را تقویت می‌کنند. در این بین برای فریب اذهان توده‌های کشورهای خودشان و توده‌های افغانستان کوشش دارند نشان دهند که حضور امریکا در افغانستان توانسته است در عرصۀ آزادی‌های زنان مثبت و ارزنده باشد؛ در حالی که آن‌ها در حقیقت برای حفظ ظاهر مسئله و صرفاً به عنوان روکشی برای تجاوز و اشغالگری شان، تغییرات روبنایی معینی از قبیل ایجاد مکاتب و پوهنتون ها وغیره را پیش می برند.
یکی از پررنگ‌ترین فعالیت‌های امپریالیست‌های اشغالگر تشکیل انجوهایی است که زیر نام آزادی زنان فعالیت دارند و زنان تحصیل کردۀ افغانستانی را بطرف خود کشانده اند تا توسط آن‌ها از شکل گرفتن افکار انقلابی زنان افغانستانی جلوگیری نمایند و با اهدای امتیازات مالی آنان را مبدل به مهره های سیاسی خویش سازند. امریکایی‌ها و متحدین‌شان هدف‌مندانه فعالیت‌های زنان کشور را به سمت دلخواه سیاست های امپریالیستی خویش سوق می‌دهند، روحیۀ مقاومت و میهن‌دوستی را در وجود‌شان از بین می‌برند و سمت سوی فعالیت‌های‌شان را به‌طرف صلح دوستی و تسلیم طلبی میکشانند.
افکار ایجاد شده از جانب انجوها و نهادهای مدنی ایجاد شده توسط اشغالگران که زیر نام آزادی زنان شکل گرفته است روی این مسئله متمرکز است که: " در نبود اشغالگران، افغانستان دوباره به دورۀ طالبانی خواهد رفت و زنان دوباره با شدیدترین خشونت‌های شوونیستی طالبانی مواجه خواهند شد؛ بناءً حضور امریکا و متحدینش در افغانستان برای مردمان کشور و خاصتاً زنان یک مسئلۀ حیاتی است". افکار طوری سازمان‌دهی می‌شود که گویا مسئلۀ ستم بر زنان از تمام مسایل سیاسی حاکم در جامعه جدا بوده و صرفاً یک مسئلۀ فرهنگی است و با مبارزۀ فرهنگی و انجام کارهای صرفاً نمایشی می‌توان این مسئله را حل نمود.
بناءً باید خاطرنشان سازیم که فرهنگ، ایدیولوژی و مسایل اجتماعی مسایل روبنایی یک جامعه است. این مسایل پایه و اساس مادی و زیربنایی دارند و ریشه در مناسبات تولیدی و نظام اقتصادی- اجتماعی حاکم دارد. با تغییرات صرفاً روبنایی نمی‌توان ماهیت پدیده‌های فرهنگی، ایدیولوژیک و اجتماعی حاکم بر جامعه رابه‌صورت اساسی متحول ساخت. با تطبیق مسکن می‌توان درد مریض را برای مدت کوتاهی درمان نمود ولی نمی‌توان مریض را معالجه نمود. جامعۀ بیمار افغانستان نیز نیاز به تداوی بنیادی و اساسی دارد، نه تطبیق مسکن. مسئلۀ ستم بر زنان هم جدا از دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی نیست، بلکه با آن‌ها پیوند نا گسستنی دارد.
در واقع ترس از حضور مجدد طالبان اکثریت زنان تحصیل یافتۀ کشور را به دامان بازی‌های شوم امپریالیست‌های  اشغالگر و حمایت از حضور نیروهای‌شان در کشور سوق داده است. گرچه ظاهراً در نبود نیروهای اشغالگر و رژیم دست نشانده و مزدور کنونی، امکان برگشت مجدد طالبان مطرح می‌شود، ولی دو موضوع اساسی را باید خاطر نشان سازیم:
موضوع اول:
شکل‌گیری رژیم دست‌نشانده در نشست بن خیلی هدف‌مندانه از گروه‌های متخاصم جهادی و مزدور شکل گرفت، گروه‌هایی که در گذشته شدیداً با هم اختلافات سیاسی و درگیری‌های نظامی داشتند، به کشورهای امپریالیستی و ارتجاعی گوناگونی وابسته بودند و در قتل و کشتار مردم کشور دست داشتند. شکل‌دهی رژیم پوشالی از این گروه‌های متخاصم به این جهت بود که حضور دراز مدت امریکا در افغانستان را تأمین نماید؛ یعنی حقیقت مسئله این بود که برای تداوم حضور امریکا و حمایت تمامی نیروهای ارتجاعی افغانستانی از این حضور، غیر از طالبان، امریکا نیاز داشت تا اکثریت قریب به اتفاق گروه‌ها را در افغانستان در یک تفاهم ظاهری به قدرت برساند تا بتواند از خصلت مزدور منشانه اینان و همچنان از اختلافات سیاسی ملیتی، قومی، طایفه وی و سمتی این رهبران خود فروخته در جهت اجرای برنامه های تجاوزکارانه خویش استفاده نماید. از جانب دیگر این تصور را نزد مردمان این کشور ایجاد نماید که در نبود اشغالگران این گروه ها دوباره به جان هم می افتند و افغانستان دوباره به طرف جنگ های داخلی سوق داده می‌شود.
موضوع دوم:
اشغالگران در کـنار حمایت مستقیم از شوونیزم پشتون، از احـزاب و جـریان هـای سیاسی ارتجاعی غـیـر پشتون نیز کم و بیش حمایت های مستقیم و غیر مستقیم می‌نمایند و از سیاست "تفرقه بیانداز و حکومت کن" استفاده می‌نمایند. آن‌ها مسایل ملیتی و قومی را بیش از پیش دامن میزنند. از جانب دیگر آن‌ها در مقابل مردمان کشور دو گزینه را قرار می‌دهند: یا تسلیم شدن به اشغالگران و رژیم دست نشانده یا تن دادن به برگشت حکومت طالبان!
در چنین شرایط، این وظیفۀ خطیر بر دوش زنان و مردان انقلابی شجاع کشور هست که با مبارزات سخت و قبول دشواری‌ها و خطرات جانی و مالی در این راه قدم به پیش گذاشته و مشی مبارزاتی ملی مردمی و انقلابی را به توده‌های محروم این خطه نشان دهند و خشم و نفرت‌شان را در راه انقلاب دموکراتیک نوین که می‌تواند جواب‌گوی ناهنجاری‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ما باشد سوق دهند. تنها از این راه است که می‌توان با درک تمام واقعیت‌های موجود جامعۀ خویش و سیاست‌های جهانی امپریالیستی به محو خشونت علیه زنان در تمام عرصه‌ها به شکل ریشه‌یی موفق شد؛ در غیر آن انجو بازی‌ها و تغییرات روبنایی نه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه در جامعۀ سنتی و عقب ماندۀ افغانستان حساسیت های توده‌یی را نیز ایجاد می‌نماید و باعث شکاف عمیق بین توده‌ها و روشنفکران، نسل نو و کهنه و شهرنشین‌ها و ده‌نشین‌ها می‌گردد، که خود زمینه‌ساز وخیم شدن اوضاع و دخالت بیشتر کشورهای منطقه و قدرت‌های امپریالیستی میشود.

بناءً با درک واقعیت‌های موجود، یگانه راه نجات کشور و مردمان کشور ما، اتحاد و یک پارچگی مبارزاتی تمام طبقات و اقشار مردمی جامعه، ملیت‌های تحت ستم، زنان و جوانان کشور و مبارزه و مقاومت فراگیر برای اخراج نیروی های اشغالگر و سرنگونی رژیم دست نشانده و مزدور و ایجاد نظام مردمی، سکولار و دموکراتیک یعنی نظام دموکراتیک نوین می‌باشد. 

۱۳۹۵ مهر ۴, یکشنبه

شکل نوین استثمار زنان
ستم بر زنان پیشینه تاریخی عمیق دارد طی گذشت قرن ها و تغییر ساختار نظام های حاکم از زمانی که انسان زندگی اجتماعی را آموخت، یعنی از زمان استفاده از ابزار برای رفع حوائج انسانی در قالب  نظام های برده داری، فئودالی و سرمایه داری شکل ستم بر زنان دست خوش تغییرات فاحش گردیده است ولی نابود نگردیده است.
چنانچه در کشورها ی امپریالیستی بعد از نابودی کامل فئودالیزم و روی کار آمدن سرمایه داری و جدایی دین از سیاست، زنان توانستند با مبارزات و جان فشانی های بسیار از حقوق نسبی برخوردار گردند از جمله میتوان به حق رای ، حق کار ، حق ازدواج دست یابند. ولی با تاسف بنا به ماهیت نظام های مذکور شکل استثمار این طبقه تغییر نموده ولی استثمار به شکل مدرن تری اعمال میگردد این استثمار به نحو تبلیغ و ترویج میگردد که گویا استثمار پذیری ضعف و ناتوانی جسمی و ذهنی جز فطرت و سرشت زنان  می باشد . چنانچه از طریق رسانه ها صنعت سینما و تلویزیون و بقیه رسانه های جمعی تمایل به آرایش ساده اندیشی و رفتار های احمقانه و کودکانه جلب توجه و حمایت مردان شدیدا جز خصلت های زنان جا زده میشود و به شدت تبلیغ می گردد، و با تاسف موضوع قسمی تبلیغ میگردد، زنانی که رفتار کودکانه و احمقانه دارند محبوب تر برای مردان هستن لذا اینگونه رفتار و کنش های اجتماعی به عنوان خصلت های زنانه پنداشته شده و زنان نیز باورمند به این پدیده میشوند که گویا زنان ساده و احمق بیشتر مورد توجه قرار میگیرند و در مقابل نقش مردان قوی و حمایت کننده خانواده و سرپرست و رئیس خانواده جا زده میشود بناء، این واقعیت ماهیت این نظام ضد بشری و استعمارگر را شکل میدهد.
آنچه از طریق نظام های امپریالیستی امریکا و هم‌قماشان اروپایی‌شان به عنوان آزادی برای زنان در قلمرو حکومت شان مورد فخر و دست آورد نظام های شان تلقی  میگردد در واقع نوع مدرن تر استثمار این طبقه است. این واقعیت صرف یک ادعا نیست اندکی اگر عمیق تر و با دید بازتر جهان و رویدادهای امروزی را کنکاش کنیم در میابیم که در کنار شعار دروغین شان در باره دموکراسی وآزدی های مدنی شهروندان شان شعارشان درباره آزادی زنان نیز دروغ بیش نیست.
به این منظور با مرور کوتاه وضعیت زنان را در کشورهای پیشرفته صنعتی و کشورهای جهان سوم مقایسه می نماییم یعنی به مقایسه اجمالی به نوع استثمار زنان به دو شکل متفاوت یکی زیر نام مذهب و ارتجاع، دیگری زیر نام دموکراسی و آزادی  می پردازیم:
از زمان پیدایش مالکیت خصوصی و انحصار وسایل تولید در دست گروهی از انسان ها ، بنا به نقشی که طبیعت برای زنان در نظر گرفته است ( تولید مثل و بارداری ) به مرور زمان نقش زنان برای تولید مثل و توسعه قلمرو انحصاری-  طایفه ، قبیله ، و یا خانواده پر رنگ تر شد و این امر تا حد زیادی زنان را نیز جز قلمرو مردان قرار داد  زیرا از طریق به انحصار کشیدن بدن زن به عنوان ابزار برای تولید  بقا نسل و توسعه و تداوم آن، زنان مورد استفاده قرار میگرفتند . در اشکال مختلف از توسعه نظام های اجتماعی این بهره کشی لازمه بقا و تدوام نظام های مذکور بوده است ، و در این میان نقش ادیان نیز عامل تعیین کننده  برای استثمار و توجیه این بهره کشی برده وار گونه بوده است .
در اروپا با شروع دوران رنسانس و پیداش و انکشاف علوم تجربی و کم رنگ شدن نقش مذهب در زندگی انسان ها و تغییر ماهیت نظام فئودالی و رویکار آمدن سیستم های سکولار در جهان جنبش های زنان نیز توانستند مبارزات وسیعی را راه اندازی نموده و به حقوق چون تحصیل حق رای، ازدواج و حق کار دست یابند. لیکن نقش زنان به عنوان تولید کننده نیرو کار انسانی برای چرخش بیشتر استثمار، استثمارگران همچنان در جایش باقی است و تا زمانیکه این سیستم وجود داشته باشد این نحوه استثمار زنان باقی خواهد بود، زیرا نظام مذکور نیز یک نظام مرد سالار بوده و تداوم و بقا خویش را در استثمار تمام توده های زحمتکش و خاصتا  زنان میبیند.
بنا از زمان پیدایش نظام های طبقاتی و انحصار زنان ، توسط مردان طایفه، قبیله و خانواده تا کنون این انحصار به اشکال گوناگون تغییر شکل یافته است ولی کاملا از بین نرفته است .
در جهان امروز از حربه های مختلف برای محدود کردن زنان استفاده میشود. زنان حق دارند بیرون از منزل فعالیت داشته باشند، فعالیت های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ولی بدون فراهم سازی شرایط مناسب برای فعالیت یعنی قانون که رسما از حضور زنان در اجتماع جلوگیری کند وجود ندارد ولی شرایط طوری سرهم بندی شده است و قوانین طوری تصویب شده است که خود، زنان را از فعالیت باز میدارد . یکی از این حربه ها استفاده از تبلیغات رسانه ای است که  نقش زنان و شخصیت شانرا تحت نام مد رقم میزند بارزترین نشانه این فرهنگ سازی صنعت آرایش است طراحی بوت های با پاشنه های بلند که مانع از گشت و گذار آزادانه آنان میگردد استفاده لباس های تنگ و کوتا و الزام داشتن آرایش و بدتر از همه داشتن اندام نحیف و لاغر شدیدا ترویج میگردد. این به چه معنا است؟
من زنم و باید بدنم، لباسم طوری تنظیم شود تا نهایت استفاده جنسی را جنس مخالف من ببرد! ترویج فرهنگ پورن، استفاده از بدن زن برای تبلیغ وسایل مختلف تولید شده سرمایه داران بزرگ و صاحبان کارخانه‌جات صنعتی حتی برای فروش جوراب نیز یک زن باید نیمه برهنه و با صورت آرایش شده جنس مورد نظر را در مظهر عموم به نمایش بگذارد و تبلیغ نماید. آیا تفاوت بین فرهنگ ارتجاعی که پاهای دختران را به چوب می‌بست تا از رشد بیشتر آن جلوگیری گردد تا زنان قدم های کوچک بردارند و طراحی بوت های بلند، وجود دارد؟ هر دو استثمار است با دو شکل مختلف یکی به وسیله مذهب و رسم و روسومات تحمیل میشود دیگری به وسیله تبلیغ و فرهنگ سازی و نمونه سازی از زندگی مدرن و پیشرفته، صنعت پورن که  زنان را به مثابه برده های جنسی برای فروش کلیپ ها و فیلم های مبتذل جهت ترویج بی بند باری و عیاشی مورد استفاده قرار میدهد .
آیا تفاوت بین فرهنگ ارتجاعی که زنان را با برقه و چادر میپوشاند و آنان را جز مایملک خصوصی ( ناموس ) خویش میدانند و فرهنگی که بدن آنان را برای ارضاء خواهشات جنسی مردان برهنه میسازند در اساس وجود دارد؟ هر دو سیستم، زن را بمثابه جسمی برای مردان در نظر دارند. یکی آنرا جزء اموال شخصی و قانونی خویش میداند دیگری او را وسیله ای برای تفریح و لذت جنسی، یکی او را در قالب مذهب در آن دنیا به نیکوکاران نوید میدهد، آن دیگری در این دنیا او را برای لذت جنسی مردان طراحی میکند .
آنچه از انظار عموم پنهان می‌ماند این حقیقت است که انواع بهره کشی های جنسی در کشور های امپریالیستی از زنان به زور بالای شان تطبیق نمی گردد ؛ ولی اوضاع و شرایط طوری برنامه ریزی میگردد که این زنجیر ها را خود زنان با شوق به پاهای خویش زولانه میکنند  چنانچه سالانه در سراسر دنیای مدرن امروزی زنان برای رسیدن به معیار تعیین شده از زنان نمونه که از طریق هالیود روزانه ترویج میگردد تن به رفتن زیر تیغ جراحی پلاستکی داده و اندام شان را به استندردهای مورد نظر مردان عیار می سازند .
در محیط کاری نیز زنان از شرایط ناگواری رنج می برند زیرا زنان بنا بر طبیعت خویش نیاز به فراهم سازی شرایط کاری مناسب برای فعالیت اقتصادی دارند زنان که هر ماه با مشکل ( عادت ماهوار ) مواجه است طبعا نمیتواند کاری را که مردان انجام میدهند را تحت همان شریط انجام دهند . در کنار آن با وجودی که زنان در این کشورها به شکل وسیع به بازار کار کشانده شده اند و اکثرا در جهان صنعتی امروز طبقه کارگران زنانه شده است ولی نقش پرورش و تربیه اطفال و مدیریت خانه هنوز جز وظایف اصلی زنان قرار دارد و زنان همچنان که در خانه فعالیت بی مزد ارائه می دهند در بیرون از خانه نیز از شرایط کاری نا عادلانه و اکثرا از انجام کار برابر در مقابل مزد نابرابر رنج میبرند چون وظیفه اصلی، کار خانه و پرورش اطفال را بدوش میگیرند. اکثرا به کارهای بی‌ارزش نیمه وقته می پردازند که در مقابل آن مزد نا برابر دریافت میکنند ازین روی وابستگی اقتصادی به مردان خانواده هنوز در اساس پا برجا است .
با توجه به چنین واقعیت های موجود در نظام های امپریالیستی آنچه پشت شعار های دروغین شان مبنی بر آوردن دموکراسی و رهائی زنان  برای ملت افغانستان خاصتا زنان افغانستان قرار دارد  جز دروغی بیش نیست و وسیله‌ای است برای سرپوش ماندن جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانه شان.
با درک این واقعیت ها تنها راه نجات زنان زجر کشیده و محروم افغانستان از چنگال استثمار کهن و مدرن چه در شکل ارتجاعی آن که نیمی از پیکر یک اجتماع را محروم از تمام حقوق انسانی از جمله تحصیل، کاراقتصادی، ازدواج ، وغیره حقوق انسانی شان  میسازد و آنها را به مانند ابزار فاقد هویت انسانی مستقل مورد بهره کشی و ستم قرار میدهد و چه شکل مدرن آن که زنان را به برده های جنسی و بزک شده مبدل میسازد، در قدم اول مبارزه با اشغالگران و نظام کنونی ( اعم از بنیاد گرایان و غیر بنیادگرا) که آزادی و استقلال کشور و مردمان کشور را به حراج گذاشته اند، می باشد و در پرتو تحقق این مبارزه و بیرون راندن اشغالگران و سرنگونی رژیم دست نشانده و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین دستیابی به چنین هدف والا و انقلابی ( استقلال و آزادی ) امکان پذیر است. ناگفته نماند که مبارزه زنان علیه تمامی نیروهای عقب مانده ارتجاعی که زنان را می خواهند درحصار تنگ و تاریک خانه نگه دارند تعطیل بردار نیست. زیرا مبارزه زنان علیه بنیاد گرایان از مبارزه با اشغالگران و رژیم دست نشانده جدا نیست. در شرایط کنونی رژیم دست نشانده و مزدور کابل و امپریالیست های خون خوار جهانی خود در استثمار زنان این مرز بوم در کنار استثمار تمام خلق‌های تحت ستم این کشور فقیر و جنگ زده نقش اصلی را ایفاء می نمایند ، به همین منظور تا حال سیاست‌های استعمارگرانه شان برای فریب اذهان توده های کشورهای خودشان و فریب زنان افغانستان در قالب تغییرات روبنایی اندکی بیش نبوده است که قشر کوچک و خاص  از زنان از آن بهرمند شده اند ، بنا شعار دسته هشت مارچ زنان افغانستان به تمام زنان آگاه و زجر کشیده افغانستان حاوی دعوت  به مباره انقلابی برای خروج نیروهای اشغالگر و نابودی مزدوران دست نشانده شان از کشور در قالب برپائی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی است.
با پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین رهائی تمام توده های مظلوم و زجر کشیده این کشور بخصوص زنان به آزادی و استقلال واقعی دست می یابند و برای محو هر گونه ستم به پیش حرکت می کنند.
پیش بسوی بر پایی و پیشبرد مقاومت ملی مردمی و انقلابی.
مرگ بر امپریالیزم اشغالگر امریکا- متحدینش و رژیم دست نشانده
زنده باد جنبش انقلابی زنان افغانستان (دسته هشت مارچ زنان افغانستان)

(بهار)