۱۳۹۴ فروردین ۷, جمعه

افـتـتـاحـیـه
حضار  نهایت گرامی!
تشریف آوری شما را در محفل هشتم مارچ، روز جهانی زن، خیر مقدم می گویم. خوشحالیم که با شما و در کنار شما این روز را که در آن زنان کارگر نیویورک امریکا قربانی آزمندانه و حریصانۀ سرمایه داران امریکایی گردیده و جاده های نیویورک را باخون خود رنگین ساختند، تجلیل می نمائیم.
ما این روز را به تمام زنان جهان بخصوص زنان مبارز و انقلابی افغانستان و همچنین مردان آزادیخواه و انقلابی کشور تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
ما این روز را تجلیل می نماییم تا یاد و خاطرۀ زنان کارگر زنان قهرمان نیویورک امریکا را که بخاطر حق شان جان های شان را فدا ساختند زنده نگهداریم.
این روز روزی نیست که از طرف امپریالیستها و رژیم های ارتجاعی به زنان اهدا شده باشد، بلکه روزیست که زنان در اثر مبارزات و جانفشانی های خودشان ثبت تاریخ نموده اند. این روز، روزیست که زنان جهان بدون در نظر داشت قوم، مذهب، نژاد، زبان و رنگ میتوانند درکنار هم از منع خشونت و  منع تبعیض علیه زنان و از برقراری تساوی میان زنان و مردان دفاع نمایند.
برگزاری هزاران محفل تجلیلیه در روز هشتم مارچ نشان می دهد که زنان می توانند دوشادوش مردان انقلابی برای ایجاد جامعۀ عاری از هر گونه استثمار و ستم گام بردارند. برگزاری این محافل نشان می دهد که حق نمی تواند یک تحفۀ اهدایی از طرف امپریالیست ها باشد، بلکه چیزی است که باید با زور از حلقوم شان بیرون کشیده شود.
امروز به خوبی مشاهده می شودکه در قرن 21 امپریالستهای اشغالگر همچو گرگ وحشی  به جان خلقها و ملل ستمدیده افتاده و کشورهای شانرا یکی پی دیگری به اشغال خویش در می آورند  و تلاش دارند تا توده های ستمدیده و بخصوص زنان را به بردگان بدون میهن تبدیل نمایند. اشغالگران امپریالیست همراه با رژیم پوشالی، از زمان شاه شجاع سوم تا دست نشاندۀ کنونی، بیش از حد بر ستمگری خویش علیه توده های زحمتکش افزوده و به ویژه زنان این جامعه را در عقب مانده ترین و ظا لمانه ترین اشکال ستم اسیر نموده اند . چنانچه روزی نیست که از قتل ، شکنجه ، تهدید،  ارعاب و تجاوزات گروهی و انفرادی بر زنان حکایتی در میان نباشد و روزی نیست که در یکی از نقاط کشور زنی به قتل نرسد.
در شرایط کنونی افغانستان لت و کوب ، تهدید و ارعاب زنان به یک امر طبیعی تبدیل گردیده است، زیرا مسئلۀ قتل و تجاوزات جنسی بر زنان آنقدر ابعاد گسترده ای بخود گرفته که انواع دیگر ستم را تحت شعاع قرار داده است.
بنابرین ما به پاس مبارزات زنان قهرمان و مبارز افغانستان و جهان، این روز خجسته را تجلیل می نمائیم، تا باشد که گامی در جهت ریشه کن کردن استعمار، استثمار و ستم برداشته باشیم.
محفل امروزی ما شامل مقالات، اشعار و سخنرانی ها است، امید واریم که تا آخر محفل ما را همراهی نمائید.
دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان
8 مارچ 2015 مطابق 17 حوت 1393

با عرض احترام خدمت حضار گرامی!
تشریف آوری شما را در محفل امروزی خیرمقدم می گویم. امیدوار هستم تا آخر محفل ما را همراهی نمایید.
در نخست می خواهم به فامیل هایی که عزیزان شان را در برف کوچ ها از دست داده اند تسلیت عرض نمایم. این در حالی است که ما در قرن 21 قرار داریم(در 2015). 
امریکایی ها و سایر خارجی هایی که اینجا آمده اند لاف می زنند که ما حقوق زن را تامین می کنیم و شما را کمک می کنیم و تا حال 60 میلیارد دالر درینجا خرچ کرده ایم. نتیجۀ این به اصطلاح کمک ها این است که وقتی کوه چپه می شود مردمان غریب زیر کوه می شوند، برف کوچ که می آید مردم زیر برف می شوند و تلف می شوند. جاپان پر زلزله ترین کشور در جهان است، اما تلفات متوسط سالانه در آن کشور 50 نفر هم نیست. این 60 میلیارد دالر در کجا خرچ شده که ما هر روز هموطنان خود را از دست می دهیم. معلومدار است که نصف پول های آورده شده را خودشان برده اند و نصف دیگرش را هم رژیم دست نشاندۀ ارتجاعی و خاین خورده است و همینطور فلتر شده آمده و به مردم غریب چیزی نرسیده است.
روز جهانی زن را در شرایطی تجلیل می کنیم که رژیم پوشالی پیمان امنیتی را برای مدت طولانی با امریکا امضا کرده و وطن را فروخته است. روز 8 مارچ را در شرایطی تجلیل می کنیم که زنان در افغانستان روزمره مورد تجاوز قرار می گیرند و روزی نیست که که قتل و مثله شدن زنان سرلوحۀ روزنامه ها نباشد. نمونه اش گزارشات موثقی است که ذیلاً برای شما به خوانش می گیرم:


گزارش اول:
شخصی در هرات به علت فقر و فاقه بیش از حد می خواست تا فرزند چهل روزه اش را بفروش برساند. رحیمه خانمش مانع این کار میشود و این حرکت رحیمه باعث جار و جنجال میان زن و شوهر می گردد. جنجال به آن حدی می رسد که شوهر رحیمه او را کمال بیرحمی و قساوت مورد لت و کوب قرار داده و با چاقو آله تناسلی اش را می برد.
شوهر رحیمه خانم، سه سال قبل خانم دیگرش را با ضرب گلوله از بین برده بود که از سوی نیروهای امنیتی رژیم دستگیر گردیده و تحت توقیف قرار گرفت، ولی بعد از سه سال حبس از محبس هرات آزاد گردید. زندان هرات نه تنها اثرات مثبت روی شوهر رحیمه نگذاشت، بلکه او را معتاد به مواد مخدر نیز ساخت. در حقیقت ارزش زن در رژیم دست نشانده بیشتر از این نیست. اگر زنی شوهرش را به قتل برساند حتما قصاص می گردد و احیانا اگر اعدام نشود بیش از بیست سال حبس می گردد. اما مردی که زنش را بکشد بعد از سه سال از زندان رها می گردد. درین صورت چرا چنین مردی بازهم دست به جنایت دیگری نرند؟
فریبا بها داکتر بخش نسائی ولادی شفاخانه حوزوی هرات می گوید فعلا (بعد از یک شب) وضعیت رحیمه نام بهتر شده و باید تحت مداوای جدی قرار داشته باشد.
حال سوال اصلی اینجاست که چرا شوهر رحیمه می خواسته طفل چهل روزه اش را بفروش برساند؟ جواب این سوال واضع و روشن است. در جامعه که فاصله های طبقاتی در آن روز بروز بیشتر و بیشتر گردد و مردمش زیر خط فقر زندگی را سپری نمایند، توده های زحمتکش اعم از زن و مرد نمی توانند زندگی ای بهتر از این داشته باشند.
گزارش دوم":
همه هموطنان ما چند شب قبل از طریق تلویزیون ها و سایر رسانه های جمعی خبر شدند که یک معلمه در ولایت مزار دختر یکماهه اش را به مبلغ ۲۵۰۰۰ افغانی فروخت تا زندگی چند اولاد دیگرش را نجات دهد. این چهارمین بار است که در ظرف چند ماه در ولایت بلخ این عمل تکرار شده است.
علت این وضعیت اسفناک بازهم بر می گردد به اشغالگران و رژیم دست نشانده که فقر، بدبختی و بیکاری را به حد اعلای آن رسانده اند و روزبروز وضعیت مردم ما بدتر و بدتر میشود.
گزارش سوم:
۱۳ نوجوان از زندانیان " مرکز اصلاح و تربیت " ولایت قندهار خود را به زندان زنانه این ولایت رسانیدند وبالای ۴ زن زندانی تجاوز نمودند. ارگان های دولتی قندهار خواستند که این موضوع را پنهان کننند، اما این موضوع از طرف نیروهای امنیتی فاش گردیده است. گرچه مقامات دولتی ولایت قندهار چندین هفته این قضیه را پنهان نمودند، اما سر انجام قضیه به بیرون درز نمود و رسانه ای شد. این اولین تجاوز به زنان زندانی نیست، بلکه در هر ولایت بطور مرتب و همیشه زنان زندانی مورد آزار و اذیت پرسونل محابس قرار گرفته و قرار میگیرند.
حالا که زندانیان "مرکز اصلاح و تربیت" بطور دسته جمعی بالای زنان زندانی حمله ور میشوند و آنها را مورد تجاوز قرار میدهند ، شگفت انگیز است. دقیقا مشخص میشود که "مرکز اصلاح و تربیت" فقط زندانیان جوان را وحشی تربیت میکند تا طبق خواسته های شوم شان عمل نمایند. شگفت انگیز تر این است که زندان های زنانه و مردانه کاملا از هم جدا است. پس چگونه این ۱۳ نوجوان توانستند از زندان مردانه بیرون بیایند و خود را به محبس زنانه برسانند و آنها را مورد تجاوز قرار دهند، آن هم در روز روشن؟ مگر تمام پرسونل زندان مرده بودند؟ این عمل نشاندهنده انست که ۴ زنِ قربانی اصلا حاضر نبوده اند به خواسته های شوم رئیس محبس و سایر مسئولین و پرسونل محبس پاسخ مثبت دهند. به همین جهت آنها نقشه را طراحی نمودند تا با اجرای آن، ۴ زن را به اصطلاح گوشمالی دهند، تا منبعد به خواسته های شوم شان تن در دهند. پنهان نمودن این عمل وحشتناک و عدم تعقیب از طرف مقامات مسئول زندان بیانگر آنست که طراح این نقشه، خودِ پرسونل محبس بوده اند.
گزارش چهارم:
خشونت و تجاوز به زنان به آن حد رسیده که حتی مقامات دولتی نمیتوانند آنرا کتمان کنند. چنانچه " کمیسون مستقل حقوق بشر افغانستان " معترف است که « در ۹ ماه گذشته ۴۹۵۰ واقعه خشونت علیه زنان در کشور رخ داده است.» یعنی در هر ماه ۵۵۰ واقعه خشونت. این ها واقعاتی اند که در دستگاه دولتی ثبت گردیده است. بیشترین این واقعات در شهر ها و حومه های ان اتفاق افتاده است. واقعات که در قریه جات بخصوص در قریه جات دور دست اتفاق می افتد، اصلا به دولت نمی رسد، یا کاملا پوشیده می ماند و یا از طریق قومی حل و فصل میگردد.
گزارش پنجم:
شیر احمد مسکونه ولسوالی کهسان، روز یکشنبه ۲۶ جدی ۱۳۹۳ زنش را ذریعه چاقو سر بریده است. گرچه مقامات دولتی مدعی اند که فرد مذکور را بازداشت نموده اند، اما این قضیه همانند قضیه های دیگر به فراموشی سپرده میشود وبالاخره قاتل یا برائت می یابد و یا بیشتر از دو – سه سال زندانی نمی گردد.
این ها همه نمونه هائی است از عملکرد اشغالگران و رژیم دست پوشالی در برابر زنان. این است معنی واقعی آزادی زنان در زیر بال و پر اشغالگران.
از زمان اشغال کشور توسط اشغالگران و به کرسی نشاندن رژیم دست نشانده شان، علاوه بر اینکه گره ای از مشکل توده های ستمدیده و بخصوص زنان ستمدیده این دیار باز نشده، بلکه روز بروز توده ها به زیر خط فقر کشانده شده اند. اشغالگران و رژیم پوشالی به این کار ها هم بسنده نکرده اند و دراین مدت اعتیاد به مواد مخدر، خشونت علیه زنان، تجاوزات جنسی، به قتل رساندن زنان و مثله کردن آنها چندین برابر گردیده است.
ایجاد کننده این وضعیت شدیدا ستمگرانه، رژیم پوشالی و باداران امپریالیستی شان میباشند. در واقع زیر سایه اشغالگران و رژیم مزدور است که اینچنین حادثات و اینچنین اعمال جنایات کارانه رخ می دهد. اگر حداقل شرایط کاری برای هر فرد ایت دیار وجود داشته باشد، هیچ پدر و مادری فرزندان خوردسال شان را به فروش نمی رسانند.
زنان مبارز و انقلابی کشور باید برای نابودی و ریشه کن کردن این شرایط ناهنجار و این ظلم و بیش از حد که توسط اشغالگران و رژیم پوشالی بر آنها اعمال می گردد، به مبارزه مقاومتجویانه بر خیزند وبا بسیج زنان زحمتکش دوشادوش مردان مبارز و انقلابی تا بیرون راندن قهری اشغالگران و سرنگونی رژیم دست نشانده به مبارزات خویش ادامه دهند؛ تا باشد آن روزی فرا رسد که دیگر در این گشور اثری از انواع ستم، خشونت های بیش از حد وتجاوزات جنسی گروهی و انفرادی باقی نماند.
 به امید چنین روزی.

ضـرورت پـیـشـبـرد مـبـارزات اسـتـوار و پـیـگـیـر
با عرض سلام خدمت تمامی خانم ها و آقایان حاضر در گردهمآیی امروز!
فرارسیدن هشت مارچ روزجهانی زن را به همۀ زنان ستمدیده و بخصوص زنان مبارز و به همۀ مردان طرفدار حقوق و مبارزات زنان تیریک میگویم. روز جهانی زن در سراسر جهان تجلیل می شود و ما نیز امروز درینجا جمع شده ایم تا از این روز تجلیل به عمل آوریم. تجلیل از روز جهانی زن در حقیقت تجلیل از مبارزات زنان و تجلیل از مبارزات مردان طرفدار حقوق و مبارزات زنان است.
اما تجلیل از این روز نباید به عنوان یک تشریفات خشک و خالی هر ساله در نظر گرفته شود. ما باید متوجه باشیم که با تجلیل صرف از روز جهانی زن، ستم جنسی نابود نمی گردد و حتی تضعیف نمی شود. برعکس اینگونه تجلیل می تواند به عنوان روپوشی در خدمت به ادامۀ ستم بر زنان، بخصوص اشکال جدید و مدرن آن قرار بگیرد. در جهان امروزی تعداد زیادی از محافل تجلیل از این روز به محافل تشریفاتی خشک و خالی ارتجاعی و امپریالیستی هر ساله تبدیل شده است. درین محافل بدترین و منفورترین چهره ها و دارودسته های زن ستیز و ستمگر گرد می آیند و در مورد حقوق زنان سروصدا براه می اندازند. اما هدف شان پشتیبانی از حقوق و مبارزات زنان نیست. منظور آنها از براه انداختن این سروصداها دو چیز است: در قدم اول می خواهند ماهیت ستمگرانۀ خودشان را بپوشانند و از این طریق زنان را فریب دهند. سپس در زیر پوشش این فریبکاری ستمگری بر زنان را ادامه دهند. در حقیقت محافل تجلیلیه ای که از طرف اشغالگران و رژیم دست نشانده برگزار میگردد، همگی دارای همین گونه ماهیت فریبکارانه است. از چند جهت:
یک --  حقوق زنان بخش جدایی ناپذیری از حقوق مردمان کشور است و در پیوند با سایر بخش های حقوق آنها قرار دارد. تجاوز و اشغالگری امپریالیستی استقلال و آزدی ملی ما را از بین برده است. بزرگترین فریبکاری متجاوزین و اشغالگران این است که آنها دم از تامین حقوق زنان می زنند و آن را به عنوان روپوشی برای پوشاندن ستم امپریالیستی مورد سوء استفاده قرار می دهند. آنها انتظار دارند که زنان افغانستان در بدل این فریبکاری آنها، استقلال و آزادی ملی را به فراموشی بسپارند و در پناه عدم استقلال و آزادی به جستجوی بیحاصل حقوق ویژۀ شان بپردازند. از جانب دیگر، رژیم دست نشاندۀ ارتجاعی ای که محصول تجاوز و اشغالگری امپریالیستی است و در خدمت به ادامۀ آن قرار دارد، نمی تواند علیه ستم بر زن در افغانستان گام های استوار بردارد. زنان افغانستان نصف نفوس این کشور را تشکیل می دهند و همین نصف نفوس نیز استقلال و آزادی ملی شان را از دست داده اند. بالاتر از این ستمی وجود ندارد. با موجودیت این ستم، زنان افغانستان نمی توانند به حقوق خود دست یابند.
دو --  سیاست های ارتجاع پرور اشغالگران امپریالیست و ماهیت ارتجاعی رژیم دست نشانده باعث میگردد که ساختار اقتصادی – اجتماعی ارتجاعی حاکم بر جامعه کماکان به حیاتش ادامه دهد. در واقع همین ساختار پایه و اساس ستم بر زن را تشکیل میدهد. تا زمانی که این ساختار پابرجا باشد، اساس ستم بر زن در جامعه موجود است و نمی توان این ستم را ریشه کن نمود.
سه --  بخش تعیین کنندۀ سردمداران رژیم دست نشانده را شوونیست های زن ستیز رسوا و کاملاً افشا تشکیل می دهند. تعداد زیادی از اینها به زنان شان حق نمی دهند که در محافل برگزاری هشت مارچ شرکت کنند. بعضی از آنها حتی خودشان نیز در این محافل سهم نمی گیرند. کسان دیگری از آنها که محافل هشت مارچ را گردانندگی میکنند، بجای طرح مسایل مربوط به حقوق زنان در محافل مذکور، هدایای ناچیزی را در میان زنان شرکت کننده در محافل توزیع می نمایند. مثلاً چادرهای خریده شده از پول اشغالگران را در میان زنان شرکت کننده در محافل توزیع می نمایند. اینگونه تطمیع زنان بخاطر کشاندن آنها به محافل دولتی در واقع روا داشتن بدترین توهین در حق آنها است.
بنابرین ما نباید از برگزاری محافل هشت مارچ روز جهانی زن یک تشریفات صرف بسازیم. ما باید این روز را حقیقتاً و بمعنای واقعی کلمه تجلیل نماییم.
اولین شرط تجلیل حقیقی روز جهانی زن این است که ما واقعاً سنگینی و وقار محافل برگزاری هشت مارچ را عمیقاً درک کنیم و قویاً به آن احترام داشته باشیم. دومین شرط تجلیل حقیقی ازین روز این است که برای برگزاری هرچه با شکوه تر آن، چه پیش از روز هشت مارچ و چه در روز هشت مارچ فعالانه تلاش نماییم. سومین شرط تجلیل حقیقی از هشت مارچ این است که بعد از هشت مارچ در تبلیغ هرچه وسیع تر محافل برگزار شده کوشش نماییم. چهارمین شرط تجلیل حقیقی از روز جهانی زن این است که بطور دوادار و استوار مبارزه در راه تامین حقوق زنان تا رسیدن به تساوی حقیقی میان زنان و مردان را پیش ببریم. واضح است که دختران و زنان مبارز باید در تمامی این تلاش ها پیشگام و پیشقدم باشند. همچنان واضح است که بدون تامین شرایط متذکره، تجلیل ما از هشت مارچ یک تجلیل فرمایشی و میان تهی خواهد بود.
اگر ما بطور دوامدار در راه تامین حقوق زنان مبارزه نکنیم و درین مبارزه استواری از خود نشان ندهیم، مبارزۀ ما کمتر به نتیجه می رسد و حتی ممکن است هیچ نتیجه ای نداشته باشد. پیشبرد مبارزۀ دوامدار و استوار قبل از همه مستلزم بالا رفتن روز افزون سطح شعور سیاسی زنان و دختران است. هرقدر سطح شعور سیاسی زنان و دختران بالاتر رود به همان اندازه آنها خواهند توانست مسئولیت رهبری و هدایت مبارزات شان را خود بر عهده بگیرند. در غیر آن ممکن است سال ها مبارزه کنند ولی نتوانند مسئولیت رهبری مبارزات شان را خود بر عهده بگیرند و در صف مقدم مبارزات قرار داشته باشند. برعلاوه بالا رفتن سطح شعور سیاسی زنان و دختران بطور روز افزون باعث خواهد شد که آنها بتوانند در مبارزات انقلابی عمومی نیز بطور روزافزون پیشرفت نماینند و مسئولیت های بیشتری را بر عهده بگیرند. کافی نیست که آنان صرفاً در مبارزات بخاطر تامین حقوق ویژۀ شان در صف مقدم قرار داشته باند، بلکه لازم است که در مبارزات انقلابی عمومی نیز در صف مقدم نبرد قرار بگیرند.
شعور سیاسی زنان و دختران چگونه میتواند بطور روز افزون بالا برود؟ یگانه راه بالا رفتن شعور سیاسی مبارزین مردمی، از جمله زنان و دختران مبارز، پیشبرد مطالعات و آموزش های سیاسی و شرکت در مبارزات سیاسی، بشمول مبارزات در راه تامین حقوق زنان، است. به این ترتیب زنان و دختران می توانند هم سطح شعور سیاسی شان را از لحاظ نظری بالا ببرند و هم از لحاظ عملی. یکجانبه گری در مورد آموزش های سیاسی یعنی صرفاً توجه به جنبۀ نظری و یا جنبۀ عملی این آموزش ها نمی تواند شعور سیاسی زنان و دختران را بطور موزون رشد دهد و باعث ایجار ظرفیت های سیاسی پر کیفیت در میان آنها گردد.
در حقیقت نیاز به ایجاد، متشکل سازی و ارتقای روزافزون تشکلاتی مثل "دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" از همینجا بر میخیزد. "دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" در طی مدت تقریباً 17 سال حیات مبارزاتی خود کوشیده است که طبق توان خود این وظیفه و مسئولیت مبارزاتی خود را بطور موفقانه انجام دهد.
اینکه ما تا چه اندازه ای توانسته ایم در جریان این سالها وظایف و مسئولیت های مبارزاتی خود را بطور موفقانه انجام دهیم، صرفاً مربوط به اراده و عزم خود ما نبوده است. مشکلات ما در پیشبرد مبارزات ما نه تنها مربوط به ناتوانی های خود ما است، بلکه در عین حال مربوط به نیرومندی نظام حاکم مردسالار به سویۀ کشوری و جهانی نیز هست. اما ناتوانی های ما و نیرومندی نظام حاکم مردسالار ابدی و مطلق نیستند. ما از لحاظ تاکتیکی بصورت باالفعل ضعیف هستیم، ولی از لحاظ استراتژیک بصورت باالقوه توانایی های عظیمی داریم، چرا که برحق هستیم. برعکس نظام مردسالار حاکم از لحاظ تاکتیکی و بصورت باالفعل خیلی نیرومند است، ولی از لحاظ استراتژیک و بصورت باالقوه خیلی ضعیف است و نقاط ضعف بنیادی و اساسی دارد، چرا که برحق نیست. مبارزات ما می تواند- و باید - ما را بصورت باالفعل قوی و نیرومند بسازد و نظام حاکم مردسالار را بصورت باالفعل ضعیف و ناتوان.
مبارزات ما بطور خاص از ضعف کل جنبش انقلابی مقاومتخواه افغانستان در مقابل اشغالگران امپریالیست و رژیم دست نشانده بصورت منفی متاثر گردیده است و تا زمانی که این ضعف وجود داشته باشد کماکان متاثر خواهد شد. بنابرین منسوبین "دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" وظیفه دارند که در عین پیشبرد مبارزات خاص خود شان، در مبارزه بخاطر تقویت کل جنبش انقلابی مقاومتخواه افغانستان نیز فعالانه سهم بگیرند. نکتۀ بسیار کلیدی برای منسوبین "دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" ضرورت جدی بالا رفتن ظرفیت فداکاری آنها بطور روزافزون درین مبارزه است. شکی نیست که هرکدام ما در طول های های موجودیت و فعالیت "دستۀ هشت مارچ زنان افغانستان" بقدر توان و آمادگی های مان فداکاری کرده ایم. ولی مبارزه، فداکاری های بیشتر و بیشتری میخواهد. بلند رفتن ظرفیت فداکاری های مبارزاتی ما خود دلیل محکمی خواهد بود برای ثبوت پیشرفت و ترقی مبارزاتی ما.
با سپاس از همۀ تان!
***

این شعر زیبا، توسط یک تن از زنان شجاع سرزمین مان که از ولسوالی ..... ولایت ... به نمایندگی از زنان آن ولسوالی برای شرکت در محفل آمده بود، زمزمه گردید. اشتراک وی برای زنان شرکت کننده در محفل هیجان فراوانی را به بار آورد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت، کسانیکه در محفل شرکت نموده بودند، پس از محفل تقاضا داشتند تا وی در دیگر محافل آینده "دسته هشت مارچ زنان افغانستان| نیز شرکت کند و او وعده سپرد که اولا پیام |دسته هشت مارچ زنان افغانستان" را به زنان ولسوالی مربوطه خواهد رساند و همچنان در آینده کوشش خواهد کرد به نمایندگی از زنان ستمدیده دیارمان، فریاد رثای هزاران زن ستمدیده ای باشد که سالیان ظلم و ستم را تجربه کرده اند.
"دسته هشت مارچ زنان افغانستان" قدردانی ویژه اش را از چنین زن شجاعی که در روز برفی و هوای نامساعد آن ولسوالی، عزم و جزم خویش را برای شرکت در محفل با قاطعیت نشان داده است، ابراز میدارد. امیدواریم در آینده سلسله چنین فعالیت ها در سایر نقاط کشور نیز ادامه یابد.  

با عرض سلام خدمت شما برادران و خواهران گرامی، من به نمایندگی از خواهران ولسوالی .... به اینجا آمدم و امیدوارم شعری که میخوانم، مورد پسند شما واقع گردد.

سرود قرن!
مهدی سهیلی
مخوان آواز،ای دختر!

صدای نغمه ی مستانه ات را در گلو بشکن

پسر،آواز عشق انگیز را بس کن

سرود لحظه های کامیابی را به دور افکن

***
تو ای دختر که شور نغمه از لبهات لبریز است

برای نغمه هایت فکر دیگر کن

توای مرد جوان کز کام ها در سینه ات بانگی طر بخیر است

سرود قرن را سر کن
***
بخوان آواز،اما همراه بانگ دلاویزت

بگوش ما - رسان شبناله های بینوایان را

صدای دردمندان بلاکش را

نوای مبتلایان را
***
مخوان آواز عشق انگیز ای دختر

اگر آواز میخوانی-

بخوان آواز دردانگیز آن مرد نگونبختی-
که شب بادست خالی می کند آهنگ کاشانه
و با شرمی غم آلوده-

بجای نان بپای کودکانش اشک میریزد

و غمگین کودکان او-

بگردش در تضرع چون کبوترهای بی دانه
***
توای دختر! برای نغمه ی خود فکر دیگر کن

سرود قرن راسرکن

سرود مادری تنها - که دور از روی فرزند است

سرود مرد بی آرام زندانی-

که با امید دیدار زن و فرزند، در بند است
***
سرود سرنوشت کودک بی مادری تنها

که شب با دیدگان اشکپالا میرود در خواب

سرود بینوا طفلی

که باشد خنده اش بی رنگ

دل بی مادرش بیتاب

***


اگر آواز میخوانی -

بخوان ‌آواز درد آلوده ی پیران غمگین را -

که در پیری تهی دستند -

نفسهاشان توانا نیست -

غروب زندگی در چشمشان پیداست

گه و بیگاه بغضی در گلو دارند -

کویر زندگی در زیر پا و کوله بار غصه ها بر دوش

و مرگ خویش را هر لحظه صد بار آروز دارند
***
اگر آواز میخوانی -

سرود دختری بی عشق را برخوان

که در جانش گل عشقی شکوفا نیست

دلی دارد ولی در چشم این و آن دلارا نیست

نگاه گرم و دلبندی که جانش را بر افروزد -

بزیر آسمانها نیست
***
پسر، آواز را بس کن

اگر اواز میخوانی -
بخوان آواز آن بیمار بیکس را -

که چشم بیفروغ خویش را با انتظاری تلخ

براه دوستی نادیده میدوزد

و از تک ضربه های پای هر عابر -

به امید عیادتها -

لبان نیم رنگش میشود خندان

بشوق آنکه با دیدار، شمعی در دل تنگش بر افروزد

ولی جنبنده ای از حال آن بیمار آگه نیست

***
اگر آواز میخوانی

بخوان آواز غمگین یتیمان را

که همچون طوطی بی نغمه خاموشند

و بر سر هایشان چتر محبت سایه افکن نیست

به دلها راه شان بسته است
***
اگر آواز میخوانی -

بخوان آواز آن مادر -  که از قهر تهیدستی

یگانه کودکش را بر سر راهی، رها کرده است

و با چشمان اشک آلود

سر، سوی خدا کرده است

و با جانی که بیتابست -

برای عزت و اقبال فرزندش دعا کرده است

و باغمهای رنگارنگ -

سوی خانه میپوید

بهر گامی نگاهی سوی طفلش میکند غمناک

و زیر لب همیگوید:

خدایا، مادری غمگین و تنها، کودکش تنهاست

دلم را بر غمی سنگین شکیبا کن

زمین و آسمانت را بگو با کودکی تنها مدارا کن
***
تو ای دختر،‌سرود قرن را سر کن:

سرود تلخ آن قومی -

که شهر و خانه شان در زیر پای تانگ میلرزد

و در مرگ جوان هاشان ز خشم و غصه لبریزند

و فرزندانشان چون برگهای زرد پائیزی

ز رگبار مسلسلهای دشمن، بی گنه بر خاک میریزند
***
سرود مادری ترسان

که شب هنگام از فریاد بمبی میشود بیخواب

سرود کشته ای در عرصه ی پیکار

که میپوشد کفن بر پیکر او نیمه شب مهتاب
***
تو ای دختر که شور نغمه از لبهات لبریز ست

برای نغمه هایت فکر دیگر کن

تو ای مرد جوان کز کام ها در سینه ات بانگی طر بخیز است

سرود قرن را سر کن

این شعر در قالب پارچه آهنگی توسط "انیل" دختری هنرمند انقلابی توسط هارمونیم و جوره ئی اجراء گردید.
ما در این گیر و دار آتش و خون
راه دشوار پیش رو داریم
آسمان سنگ اگر ببارد هم
مثل آیینه باز خو داریم
راه مان علم و ما مسافر او
جز بدامان علم بستر نیست
راه جویان دانش و علمیم
هیچکس
ی غیر علم رهبر نیست
تابکی سیم خاردار بدست
دور اندیشه هایمان دیوار؟
تابکی هرکه گفت آزادی
گردنش میرود به چوبه ای دار؟
پس الا همرهان بپیش، بپیش
فرصت لحظ
ه ای درنگی نیست
سربکف میرویم سوی هدف
بهتر از رنگ سرخ رنگی نیست
فقط با پیشبرد مبارزات مبتنی بر اراده و عزم متین میتوان به اسارت زنان پایان داد
صدف " پویش"
هشتم مارچ بار دیگر فرا رسید. هشت مارچ روز جهانی زن، یادآور مبارزات قهرمانانۀ زنان کارگر نساجی در نیویورک است که سنگ بنای مبارزۀ متشکل زنان در ابعاد جهانی را پی ریزی کردند.
امسال در شرایطی به استقبال روز جهانی زن می رویم که زنان سرزمین ما بخاطر حملات و تجاوزات نیروهای متجاوز خارجی از یک سوی و بیدادگری های قلدرمنشان حکومت فعلی که بر درد و رنج و فلاکت مردمان ستمدیدۀ این دیار افزوده اند، از طلرف دیگر، متحمل ستم های غیر قابل تصوری شده اند.
جنگ افروزی و اشغالگری سبعانۀ بیش از 50 دولت خارجی برای کنترول افغانستان و منطقه، تحت بهانه های مختلف و به وجود آوردن حکومت های پوشالی که بتواند منافع شان را تضمین کند، زنان کشور و منطقه را در موقعیتی به مراتب سخت تر و حقارت بار تر از گذشته قرار داده است.
چهرۀ خشم آگین زنان افغانستان فریادی است بلند و فراخوانی است مبنی بر اینکه دیگر تحمل این شرایط ممکن نیست و بی تفاوتی در مقابل آن هیچگاه جایز نیست و مبارزۀ انقلابی و  سازمان یافته ای را می طلبد.
ما امروز اینجا جمع شده ایم تا فریاد رسای صدای خفتۀ هزاران زن مظلومی باشیم که در سرزمین ما تحت انواع شکنجه ها جان های شیرین شان را فدا کرده اند.
امسال در شرایطی به پیشواز هشتم مارچ روز جهانی زن می رویم که موقعیت زنان در افغانستان بعد از اشغال توسط قدرت های امپریالیستی نه تنها بهتر نشده است بلکه به وحشیانه ترین شکل بدتر شده است.
امسال در شرایطی هشتم مارچ را تجلیل میکنیم که زنان در کشورهای به اصطلاح پیشرفتۀ سرمایه داری نیز اسیر اشکال دیگری از ستمگری ها بوده و زندگی شان در اشکال دیگری در کنترول سیستم سرمایه داری قرار گرفته است.
وضعیت کلی زنان در سراسر جهان نشان میدهد که زن چه در برقع پوشیده شود، چه مانند کشور های به اصطلاح متمدن سرلوچ بیرون آیند، سیستم حاکم مرد سالار او را به صورت کالا مورد معامله گری قرار می دهد. تا زمانی که چنین سیستمی در جامعه موجود باشد زنان در موقعیت فرودست جامعه قرار دارند و در مقابل خشونت های سیستم حاکم شکننده اند.
امسال در حالی هشتم مارچ روز جهانی زن را تجلیل میکنیم که زنان سرزمین مان در دیار غربت در اکثریت ولایات ایران مورد یورش و هجوم نیروهای خونخوار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته اند و خانه هایشان به آتش کشیده شده و از خانه و کاشانۀ شان بیرون انداخته شده اند. آنها یا در اردوگاه های کار اجباری به بردگی کشانده شده اند، یا در دیار خودشان یا در دیار غربت بی پناه و بی سرپناه به سر می برند.
امسال در حالی هشتم مارچ روز جهانی زن را تجلیل میکنیم که حکومت تازه به قدرت رسیده نه تنها قادر به حل معضلات زنان جامعۀ ما نیست، بلکه بر حضور دراز مدت نیروهای خارجی در کشـور مهر صحه گذاشته و به امضای سند ننگین اسارت و بردگی گردن نهاده و کشور را برای مدت طویل به انقیاد نیروهای اشغالگر قرار داده است.
در مقابل چنین رژیمی، زنان گرچه از قدرت سیاسی و نظامی محروم اند، اما می توانند پویا و بالنده باشند، پر انرژی و پر تحرک مبارزه نمایند و مبارزات انقلابی شان کاخ ستم را به لرزه در آورد. 
تنها با گسترش مبارزات متشکل و انقلابی زنان و ستمدیدگان جامعۀ ما است که می توان پیروز شد و به تهاجمات وحشیانۀ اشغالگران و رژیم دست نشاندۀ ضد مردمی پایان داد.
تنها با مبارزۀ متشکل و پیگیر و با دور نمای روشن و هدفمند که در سرلوحه اش برچیدن هر نوع ستم و بیدادگری باشد، می توان به شیوه های انقلابی گام برداشت.
زنده باد مبارزات بر حق زنان!
پایدار باد هشتم مارچ روز جهانی زن!
این شعر در قالب دکلمه توسط یک تن از دختران پرشور و انقلابی اجراء گردید.
بـه نـام نـامـی مـردم
به نام نامی مردم
به نام آرزوهای طلائی رنگ نورانی
به تو ای دشمن خونخوار و آزادی
به تو ای عامل بی شرم استعمار
بدون احترام و بی سلام از من
که هستم دختر آزاده افغان
که هستم در حصار محبس تاریک زندان ها
تنم از ضربت شلاق چون آسمان نیلی است
به روی صورتم آثار داغ و ضربه ها پیداست
به جای آب،
جانم از شرنگ مرگ لبریز است
شما جلادها شب را
به زندانم کشانیدید
شما در تیره گی هایش
ربودید از کف من گوهر تابان عفت را
چو سگها وحشیانه حمله آوردید به دامانم
به دست احمقان پست و هرجا هم ملوثم شد
و زندان شما با آنهمه وحشت برای مردمی چون من
حصار و سنگری باشد
که در آن لاله های سرخ می رویند
و از دیوار فولادین آن فریاد خشم ما
به سربازان آزادی توان و روح می بخشد
و این فریاد در گوش شما آهنگ مرگی هست بی تردید
تو ای فرمانروای رهزن و ترسو
به جلادت بگو جسم مرا بر دار آویزد
به جلادت بگو یکبار جانم را فدای ملتم سازد
که بعد از مرگ باشم قدرتی در قلب انسانها
که بعد از مرگ نامم زنده تر گردد
نهال آرمانم بارور گردد
چرا چون بید می لرزید
چرا ای بزدلان از خویش میترسید
که زندانهایتان از مردم آزاده لبریز است
شما بیهوده میکوشید
تلاش و عزم ما بالاتر از هر کوششی باشد
سپاه عقل بر اقلیم ظالم چیره میگردد
و تو ای رزل
و قبل ازینکه کاخ آرزوهایت فرو ریزد
به جلادت بگو جسم مرا بر دار آویزد
طناب دار را برگردن یک دختر اندازد
و اما ملت من گر مدال افتخارم رشته دار است
من آنرا به دست خود به دور گردن اندازم
که حق خویش را در پیشگاه تو اداء سازم 
که حق خویش را در پیشگاه تو اداء سازم 
سخنرانی :
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت همه شما!
 فرا رسیدن هشتم مارچ روز جهانی زن را به تمامی زنان جهان بخصوص شما عزیزان تبریک و تهنیت میگویم. خوشحال هستم که خود را در میان شما می بینم و امیدوار هستم تا آخر محفل همراه ما باشید.
قسمی که ما و شما شاهد هستیم، بعد از سقوط دورۀ طالبان، از سال 2001 بدینسو، قوای اشغالگر امریکا داخل خاک ما شدند و این وطن را اشغال کردند. وقتی که امریکائیان اینجا آمدند یکی از ادعاهای شان این بود که ما دموکراسی را داخل افغانستان می آوریم و آزادی بیان میدهیم  و مهمتر ازآن اینکه ما برای زنان حق و حقوق شان را می دهیم. البته درینمورد کارهایی انجام داده اند. مثلاً مکاتب دخترانه بعد از دورۀ طالبان باز شد و دختران به تحصیل خود ادامه دادند و برعلاوه کار و مصروفیت ها بیرون از خانه برای زنان و دختران زیادتر شد. اما این قسم هم نیست که تمامی زنان و دختران مثلی که به دوره طالبان بودند، همیشه همانطور بوده باشند و از اول تا آخر همان قسم مانده باشند و ما بخاطر وضعیت کنونی زنان و دختران ممنون احسان امریکائی ها باشیم.
افغانستان تاریخ 5 هزار ساله دارد. درین تاریخ 5 هزار ساله وضعیت زنان همیشه یک قسم نبوده است، بلکه در قرون اولیۀ تاریخ افغانستان وضعیت زنان نسبتاً بهتر بوده است. در تاریخ معاصر کشور، اولین بار در زمان شاه امان الله خان بود که شخصاً خود شاه امان الله خان یک نهضت را تحت نام نهضت نسوان یا جنبش زنان راه انداخته بود. این نهضت به سطح محدود و سطح کوچکی بود و شاه امان الله خان در بین دختران دربار و تا حدی در بین دختران و زنان کابل روی لوچی را رواج کرد.
بعد از  سقوط دورۀ امان الله خان بچۀ سقاء یا امیر حبیب الله کلکانی روی کار آمد که بسیار مدت کوتاه، مدت 9 ماه روی قدرت بود. بچۀ سقاء یا امیر حبیب الله کلکانی چندان علاقه ای به درس بچه ها نداشت چه برسد به درس دختران.
بعد از سقوط دورۀ امیر حبیب الله کلکانی، نادرخان پدر ظاهر شاه روی کار آمد. درین دوره بعضی پیشرفت هائی در مکاتب پسرانه به وجود آمد، اما در مورد دختران تقریباً هیچ تغییری نیامد.
بعد از نادرخان پسرش ظاهرخان به صدراعظمی کاکایش هاشم خان روی کار آمد. قسمی که در دورۀ نادرشاه بود، در دورۀ ظاهرشاه همانطور ادامه یافت، تا بالاخره هاشم خان کاکایش وفات کرد.
پس از وفات هاشم خان، کاکای دیگر ظاهرشاه یعنی شاه محمود به سر قدرت می آید. وقتی که شاه محمود صدراعظم میشود، در وضعیت زنان یک تکان وارد میشود، یعنی بعضی مکاتب دخترانه جور میشود، و البته به سطح محدود.
بعد از وفات شاه محمود، داودخان پسر کاکای ظاهر شاه  سر قدرت می آید و صدراعظم میشود. در آن زمان است که مکاتب دخترانه زیاد می شود، کار و وظیفه در بیرون برای دختران پیدا میشود.
بعد از آن که داود خان از صدراعظمی استعفاء میدهد، دوره ده سالۀ به اصطلاح دموکراسی ظاهرشاهی شروع میشود. در دورۀ ده سالۀ دموکراسی ظاهرشاه، زنان به پیشرفت های نسبتاً زیادی دست پیدا میکنند، مکاتب دخترانه زیاد می شود و برای ا اولین بار است که یکتعداد زنان و دختران در جنبش های سیاسی خارج از دربار فعال می شوند. برای اولین بار در زمان ظاهرشاه است که زنان به حق کاندیدشدن و رای دادن دست می یابند و یک دختر خانم به نام پیغله کبری نورزائی وزیر انتخاب می شود.
به همین صورت ادامه دارد تا بالاخره داودخان بالای ظاهرشاه کودتا میکند و ظاهرشاه از قدرت برکنار میشود. وقتی که داودخان سر قدرت می آید، قدرت خودش را جمهوریت اعلام میکند. در دورۀ به اصطلاح جمهوریت داودخانی مکاتب دخترانه زیادتر می شود.
بالاخره کودتای 7 ثور می شود، خلقی ها و پرچمی ها قدرت می گیرند و قوای اشغالگر شوری وارد خاک ما میشوند. طبعاً وقتی که خلقی ها و پرچمی ها روی کار می آید و قوای "شوروی" داخل خاک می شوند، تمام اقشار جامعه برعلیه اینها و سلطۀ شوروی دست به مبارزه می زنند و وارد جنگ می شوند. درست است که به زنان اسلحه نمی دهند و آنها را به صحنۀ جنگ نمیکشانند، اما زنان با کمکهای فراوان شان به مقاومت جنگی ضد "شوروی" در بیرون کشیدن قوای اشغالگر "شوروی" نقش گرفتند. زنان درآن جنگ قربانی های زیادی دادند. مثلاً بیشتر از نصف تلفات انسانی جنگ ضد "شوروی" را زنان تشکیل دادند. خانم ها و دختران زیادی زندانی شدند، مورد تجاوزات جنسی قرار گرفتند و امثال اینها. بالاخره زنان و مردان قهرمان کشور ما موفق شدند نیروهای اشغالگر شوروی را از خاک ما بیرون کنند.  وقتی که شوروی ها از خاک ما بیرون شدند مجاهدین روی کار آمدند. می توانیم بگوییم که به یک نحوی وضعیت بد زنان از دورۀ مجاهدین شروع شد. مجاهدین در همان دورۀ جنگ ضد "شوروی" مکاتب زیادی را آتش زدند، بخصوص مکاتب دخترانه را. آنها بعد از قدرت گرفتن در ولایات زنان را از وظایف دولتی برکنار کردند. در  دورۀ مجاهدین بعضی از ملاها فتوانامه ای را صادر کردند که زنان و دختران نباید روی شان را در تلویزیون نشان دهند و اگر میخواهند اخبار بگویند باید پشت شان طرف بینندگان تلویزیون باشد و رویشان آنطرف یعنی مردم فقط صدایشان را بشنوند، اما روی شان را نبینند.
بعد از مجاهدین، طالبان روی کار می آیند، یعنی امارت اسلامی. وضعیت زنان در همان دوره بسیار بد می شود و مکاتب دخترانه بکلی بسته می شود و دختران و زنان دیگر حق ندارند که بدون محرم شرعی از خانه های شان بیرون شوند. حتی حمام های زنانه بسته میشود و زنان به فجیع ترین شکلش زیر ظلم و ستم قرار میگیرند. همان وقت است که چادری (برقع) پوشی بین زنان زیاد میشود. زنان و دختران وقتی که از خانه می برآمدند، حتی اگر یک ذره پایشان هم معلوم می شد طالبان آنها را شلاق می زدند  و انقدر توهین و تحقیر می کردند که آنها دیگر جرئت بیرون برآمدن از خانه را از دست می دادند.
بعد از دورۀ طالبان امریکائی ها افغانستان را اشغال می کنند و رژیم دست نشاندۀ آنها روی کار می آیند. امریکاییان و رژیم دست نشاندۀ شان ادعا دارند که به زنان حق و حقوق شان را داده اند. شما خودتان فکر کنید وقتی که ما زیر سلطه و زیر تسلط یک کشور دیگر باشیم آزادی داریم؟؟
ما زن هستیم اما در عین حال، عضوی ازین جامعه هستیم، انسان هستیم و آزادی خود را دوست داریم. 52% نفوس افغانستان را زنان و دختران تشکیل میدهند. وقتی که زیر سلطه یک کشور دیگر باشیم از کدام حق و آزادی می توانیم برخوردار باشیم.
این گفتۀ آمریکائی ها قسمی است که در باغ خودما امریکائی ها آمده باشند و برای ما یک چندتا سیب و انگور بدهند و ما بسیار ممنون احسان و سپاسگذار آنها باشیم. غافل ازینکه باغ از خود ماست.
باغ از خودماست، اختیارش هم باید در دست خودمان باشد. نه اینکه آمریکائی ها بیایند و به سر ما حکومت کنند. آنها حق و حقوق ما را گرفته اند و استقلال و آزادی ما را گرفته اند. باز ما ممنون احسان شان هم باشیم؟! سپاسگذارشان هم باشیم؟!
رژیم دست نشانده ای که آنها ایجاد کرده اند روز جهانی زن را تجلیل میکند. افراد رژیم سر استیژ ها بالا می شوند و گلو پاره می کنند که گویا برای زنان حق و حقوق شان را داده اند. آنها فریاد میکند که حقوق زنان را  تامین کرده اند. ولی برجسته ترین های شان حتی حاضر نیستند نام خانم خود را بگیرند. در چنین صورتی از کدام حقوق دم می زنند؟
رئیس اجراییه رژیم  حاضر نیست نام خانم خود را بگیرد،  چه رسد به اینکه او را در کار های سیاسی شامل بسازد. تقریباً صدسال پیش امان الله خان بخاطریکه ملکه ثریا را به اروپا برده بود و همرایش عکس گرفته بود، سرو صدای زیاد علیه او بالا شد و همین سروصدا یکی از دلایل سقوطش شد. اما در این زمان حتی زنان مربوط به رژیم می گویند که آقای عبدالله باید نام نام خانم خود را بگیرد، ولی او حاضر نیست نام خانم خود را بگیرد. همین شخص سر استیژ بلا می شود و از حق و حقوق کدام زنان حرف میزند. به همین خاطر است که با وجود لاف های امریکایی ها در مورد حقوق زنان، وضعیت زنان در افغانستان روز بروز بدتر شده می رود.
شما از کلان هایتان، از پدر و پدر کلان های تان، پرسان کنید که کدام وقتی سر طفل پنج ساله در افغانستان تجاوز شده بود؟!
اینها کدام حق و حقوق برای ما داده اند که سر طفل پنج ساله ما تجاوز میشود و سر مردۀ ما تجاوز میشود و مرده های ما دیگر در امن نیستند. کدام حق؟ کدام حقوق ؟ اینها به ما حق داده اند؟ روز بروز جامعۀ ما را فاسدتر و فاسدتر می سازند. در فساد اداری به درجۀ اول قرار داریم. بداخلاقی در جامعه انقدر زیاد شده که دخترها در طب تحصیل می کنند اما فامیل های شان اجازه نمی دهند که در شفاخانه ها کار کنند. آنها ناچار می شوند بجاز طبابت معلمی کنند زیرا وضعیت شفاخانه ها آنقدر خراب است که فامیل ها جرئت نمی کنند به دختران شان اجازه دهند که در شفاخانه ها کار کنند.
اینها ادعا دارند که ما به زنان حق و حقوق داده ایم. من یادم نمی آید که جنایات این دوره در سابق وجود داشته بوده باشد. دورتر نمیروم، در دورۀ طالبان زنان به بدترین و فجیع ترین شکل زیر ظلم و ستم بود، اما در همان دوره شنیده نشد که طفل پنج ساله مورد تجاور قرار گرفته باشد. اما این رژیم فاسد و این حکومت  فاسد زمینۀ این فساد را نیز مساعد ساخته است.
زنان نصف نفوس این کشور هستند. زنان حق به هر چیز این کشور حق دارند. دور تر نمیرویم. این رژیم و این امریکایی ها نه تنها وضعیت زنان را بلکه وضعیت بچه های جوان ما را هم بدتر ساخته است. به هرات نمی فهمم، اما به کابل و سمت شمال بچه بازی آنقدر زیاد شده که فاحشه خانه های بچگانه ساخته شده و بلای بچه های کم سن بزنس می کنند و تجارت می کنند. توریست ها که از خارج می آیند یکی از مناطق توریستی شان همین فاحشه خانه های بچگانه است. به این ترتیب حالا نه تنها دخترهای ما بلکه بچه های ما هم در امن نیستند.
کشور ما از لحاظ نفت گاز و منابع طبیعی دیگر یک کشور ثروتمند است. اما متاسفانه از لحاظ اقتصادی آنقدر ضعیف هستیم که تعداد زیادی از خانواده های ما شبها نان خشک هم برای خوردن نداشته باشند. یکی از مثال های بسیار بارز برق و آب است که از خود کشور ماست. افغانستان آب فراوان دارد، ولی قیمت آب نوشیدنی روز بروز بیشتر می شد. آب های وطن ما انقدر زیاد است که قسمت بیشتر آن مفت و رایگان به بیرون از افغانستان می رود، اما خود ما یک تانکر آب را که یک متر مکعب می شود به 25 افغانی می خریم. اگر به مسافرت برویم مجبوریم یک بوتل آب یعنی یک لیتر آب را به 25 افغانی بخریم. فقط نفس کشیدن ما مانده که پولی شود و اگر این رژیم
و نظام جهانی مدافع این رژیم دیر بماند این کار هم خواهد شد.
رشوت خوری، ظلم و ستم سر زنان و تجاوزات جنسی سر زنان آنقدر زیاد شده که هیچ وقت در افغانستان تا این حد وجود نداشته است. اگر یک شخص  فقیر کارش نزد یک مامور دولت بند باشد حتی  اگر شب ها  و روز ها نزد آن مامور دولت برود و ناله و زاری کند و بگوید که من پولی ندارم، هیچکس با دادش نخواهد رسید مگر اینکه پول را سر میز ان مامور بگذارد.
افغانستان فاسد ترین کشور دنیا گشته است. گاهی در فساد درجه اول می شود و گاهی هم دوم یا سوم. برای ما کدام حق و حقوق را داده اند که اینقدر ادعا دارند؟ ما هم دوست داریم که در مورد کشور خود، خود ما تصمیم بگیریم. اصلاً به امریکا چی که می آید به کشو ر ما و برای ما تصمیم میگیرد. از آن سر دنیا آمده و میگوید که باید ما چه کار کنیم و چه کار نکنیم و زنان افغانستان چه بپوشند. آیا ما در مسائل داخلی امریکا مداخله کرده ایم؟ آیا ما به زنان امریکایی گفته ایم که باید چه قسم باشند و چه قسم نباشند؟ نه، نکرده ایم و نه گفته ایم.
جامعه ای که زیر استعمار یک قدرت خارجی باشد و قدرت خارجی ای برایش تصمیم بگیرد، بهتر ازین نمیشود. وقتی آدم در این مورد فکر میکند واقعا ذهن آدم تحریک میشود و وادار به مبارزه میشود. ما آینده سازان این وطن هستیم، پس باید بپا بخیزیم و مبارزه کنیم. تا کی باید یک کشور دیگر برای کشور ما تصمیم بگیرد که کشور ما چه کند و چه نکند. به قول شاعر مشهور اقبال لاهوری:
خدا آن ملتی را ســــروری داد                که تقدیرش بدست خویش بنوشت
با آن کشور سر و کاری ندارد                 که دهـقـانش برای دیگـران کشت
با سپاس!
این شعر در قالب پارچه آهنگی توسط "انیل" دختری هنرمند انقلابی توسط هارمونیم و جوره ئی اجراء گردید.

دنياست و خوب دنيا ليكن وفا ندارد
دارد چو بی وفايی يك آشنا ندارد
                                                دنــــــیاســـــــــــــــــــــت  ...............
هرچيز در شكستن آواز می برآرد
اما شكست دل ها هرگز صدا ندارد
دنياست و خوب دنيا ليكن وفا ندارد
دارد چو بی وفايی يك آشنا ندارد
                                                دنــــــیاســـــــــــــــــــــت  ...............
شخصي که بينوا شد خانه بدوش گردد
در هر کجا که باشد بيچاره جا ندارد
دنياست و خوب دنيا ليكن وفا ندارد
دارد چو بی وفايی يك آشنا ندارد
                                                دنــــــیاســـــــــــــــــــــت  ...............
افتاده‌ عشقری را بالای خاك ديدم
گفتم به اين اديبی يك بوريا ندارد
دنياست و خوب دنيا ليكن وفا ندارد
دارد چو بی وفايی يك آشنا ندارد
                                                دنــــــیاســـــــــــــــــــــت  ...............

اشغالگران امریکایی از تامین حقوق زنان دم می زنند، ولی آنها چگونه حکومتی را درینجا ساخته اند؟ حکومت دست نشانده را. اینها همان حکومتی را درینجا ساخته اند که که حتی مقامات درجه اول آن در زمان جنگ ضد "شوروی" مکاتب دخترانه را آتش زدند و زنان را به قطی کردند و حتی اجازه ندادند که در جنگ ضد "شوروی" سهم بگبرند. از نظر آنان وظیفۀ زنان در آن جنگ فقط این بود که لباس بشویند و غذا برای مجاهدین تهیه کنند. آنها در همان زمان هم ضد زن بودند و حالا نیز ضد زن هستند.
یکی از نمونه هایش را برای شما بگویم: در انتخاب دور دوم ریاست جمهوری رژیم دست نشانده، آقای محقق نیز خود را کاندید نموده بود. خبرنگاری از این کاندید ریاست جمهوری رژیم پرسید که آقای محقق شما در بارۀ حقوق زن چه نظر دارید؟ جواب آقای محقق این بود که زن حقوق دارد. طبعاً زنان حق نان خوردن دارند، حق راه رفتن دارند و حق نفس کشیدن هم دارند. خبرنگار دوباره از او پرسید که آقای محقق بعضی ها می گویند که آقای محقق در بارۀ حقوق زن چه نظر خواهند داشت وقتی که خودشان چهار زن دارند؟ آقای محقق جواب می دهد که نه من چهار زن ندارم، سه زن دارم. البته فعلاً آقای محقق چهر زن دارند. یعنی یک کاندید سابق ریاست جمهوری رژیم دست نشانده یک مرد چهارزنه است. نمونۀ دیگرش موضوع پل هوایی در چوک شهر نو هرات است. مقامات بالایی این ولایت اجازه ندادند که این پل هوایی ساخته شود، در حالیکه پل هوایی در خود عربستان سعودی هم هست.
صدها فاحشه خانه در کابل جور شده و توسط آن تجارت می کنند. حکومت موجود چگونه حکومتی است؟ آیا این حکومت جمهوری اسلامی است؟
بنابرین زنان افغانستان در تجلیل از 8 مارچ نباید هیچگونه چشمداشتی از رژیم پوشالی داشته باشند و باید خودشان مستقلانه این روز را تجلیل نمایند. وقتی ما 8 مارچ را تجلیل می کنیم باید خود ما خوب تیاری و آمادگی داشته باشیم و بهانه نکنیم. چون این حق ما است و خود ما باید حق خود را بگیریم. حق داده نمی شود بلکه گرفته می شود. بعد ازینکه ما آمادگی گرفتیم باید کوشش کنیم که محفل خود را هرچه با شکوه تر بگیریم. وقتی که محفل خود را گرفتیم باید سنگینی و وقار محفل خود را عمیقاً درک کنیم. شرط دیگر این است که وقتی محفل تمام شد رفته بخانه ننشینیم بلکه باید برای تبلیغ وسیع آن تلاش و کوشش کنیم. من مطمئن هستم که هر فردی از شما که درینجا حاضر هستید، حتماً با تکنالوژی روز و سایت های انترنیتی آشنایی دارید. به همین خاطر می توانید این محفل را بصورت وسیع تبلیغ نمایید. شرط دیگر این است که وقتی از هر لحاظ پوره بودیم باید دوامدار و استوار مبارزه کنیم. معلومدار تا وقتی که ما شعور سیاسی خود را ارتقا ندهیم دوامدار مبارزه کرده نمی توانیم. باید شعور سیاسی خود را بالا ببریم و مطالعه کنیم و در عین حال در فعالیت های عملی مبارزاتی فعالانه سهم بگیریم. به عبارت دیگر باید شعور سیاسی خود را هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی بالا ببریم. وقتی که موازنه میان فعالیت های نظری و عملی برقرار نباشد، نتایج مبارزه خوب نخواهد بود.
در حقیقت فقط با پیشبرد مبارزه است که می توانیم نظرات خود زنان و دختران را بصورت وسیع تغییر دهیم. مثلاً در همین جامعۀ فعلی ما، دخترانی که پول خرید شان نسبت به پول خرید سایر دختران بیشتر باشد خود را نسبت به سایرین بالاتر می گیرند. ما زنان و دختران مثل گاو و گوسفند فروخته می شویم و باید در برابر این ظلم کلان ایستادگی کنیم. این رسم برده دارانه در میان تمامی ملیت ها و مناطق کشور وجود دارد و بنام های "ولور"، "گله"، "پیشکش"، "شیربهاء"، "طولیانه"، "قلین" و غیره یاد می گردد.
یا مثلاً بسیاری از زنان و دختران چادری (برقع) می پوشند، در حالیکه چادری پوشی یا برقع پوشی حتی از لحاظ شرعی یک زیاده روی محسوب می شود. ما زنان و دختران باید علیه آن ایستادگی کنیم. چادری (برقع) نپوشیدن را حتی همین رژیم فعلی هم اجازه می دهد و مانع آن نمی شود. باید به زنان و دختران چادری (برقع) پوش بگوییم که خودشان در مورد حقوق خودشان حداقل مرتجع تر از رژیم دست نشانده نباشند.

بشکن سکوت را
بشکن سکوت را
فریاد کن
فریاد با صدای رسایی که هیبتش
ویران کند بنای ستم را از این زمین
تا بشکند طلسم شب از آسمان ما.
بشکن سکوت را
اینجا سکوت نیز تحمل نمیشود
آن خاطرات تلخ
هرگز نمی رود
از خاطر زمان
مردی که سالها فریاد می نمود
برخیز ای ستمکش دربند زور و زر
از دست و پای خود زنجیر را برای همیشه بگسلان.
فریاد های او
بارقه ی امید بر پا نموده بود
اما
پس از سکوت
پس از اندکی سکوت
غولان زور و زر
زنجیر بست و برد
شاید که زنده زنده مغز سرش را بیرون کشید
از قبر او نشانی امروز گرچه نیست
اما فریاد های او
مانند شعله ی سر میکشد هنوز
اندیشه ی رهایی او، تا که زندگیست
در هر زمان، در هر زمین
خواهد که برکند دیوار ظلم را
بشکن سکوت را!
تنها ترین مسیر بقا
این شکستن است!

در شرایط کنونی، زنان افغانستان به اثر تجاوزات بی شرمانۀ اشغالگران و رژیم میهن فروش از اولیه ترین حقوق دموکراتیک خود محروم هستند. گویی که در جامعۀ افغانستان زنان در اعماق تاریخ گرفتار اند. جان سختی ستم بر زنان نه تنها در زیر بنای جامعه، بلکه در تاروپود فرهنگ، سنن و قوانین حاکم بر جامعه تنیده شده است.
 ستم بر زنان به آن حدی رسیده که هیچکس به شمول میهن فروشان و رسانه های وابسته به اشغالگران نمیتوانند منکر ستم بیش از حد بر زنان در جامعۀ ما گردند. در این مورد بسا نوشته ها و سخنرانی های غرا ارائه گردیده است. یک عده معتقد اند که این ستم ناشی از فرهنگ مرد سالار در جامعه است، عده ای قدرتگیری جهادی ها را دلیل اصلی ستم بر زن میدانند و عده ای عدم اجرای "قانون اساسی" رژیم را که خود ساخته و پرداختۀ اشغالگران است عامل اصلی ستم بر زن میدانند. خلاصه هر کس بر حسب دیدگاهش به ستم جنسی مینگرد و در جستجوی راه به اصطلاح خودش برای بیرون رفت از این معضل هست.
اغلباً تجزیه و تحلیل موضوع ستم بر زنان بر چارچوب روبنای جامعه مورد دقت قرار میگیرد، یعنی در چار چوب ایدیولوژی، فرهنگ و قوانین؛ در حالیکه ستم برزنان در حیطۀ روبنا بصورت عریان عمل نموده و برجسته می باشد. این تحلیل ها و بررسی ها هیچگاه نمیتواند راه حلی برای رهایی زنان ارائه نماید و جنبش زنان را به پیروزی سوق دهد. نیرو ای میتواند راه حل درستی برای رهایی زنان از ستم ارائه نماید که قادر باشد تحلیل همه جانبه و ریشه ای از مسئلۀ ستم بر زن داشته و برای متحقق ساختن آن مبارزۀ اصولی و پیگیر نماید.
***********************************************
زن
بـا ایـنـکـه تـو درگـیـر درد سـوخـتـن هستی
بــا ایـنـکـه در دنــیـای نـامـردان تـو زن هستی
شـلاق نـا مــردی بـه روی صـــورتـــت آیــــد
آمـاج رنـج بـــی شـــمـار تــاخـــتـــن هستی
انـدام نــرم و نــازک تـو جـرم سـنـگـیـن است
حـــقــدار انــواع ســتــم هــــا و زدن هستی
در دادگاه مـــــرد مــثــلـه مــی شـوی هـر روز
مــحـکـوم بـر خـامـوشـی و لـب دوخـتـن هستی
بـا ایـنـکـه مــادر هـسـتـی، خواهر هستی و همسر
هـر لـحـظه ی عـمـرت شــکـار ســؤظــن هستی
مــی سـوزی از ظـلــم و رنــج مــرد ســــالاری
در گــیــر درد و رنــج هــای خـویـشـتـن هستی
وقـتـی کـه پـای مـادر مـیـهـن بـه مـیـدان است
تــو پـاسـدار و پـاســبـــان ایـــن وطـــن هستی
بـا ایـن هـمـه دردی کـه روی شـانـه هـایـت هسـت
زیباتـرین گل، گل نـه، سـرو  ایـن چــمــن هـسـتی
وقــتــی که دســت آسـمـان از خـون تو رنگ است
سـهـم تـو از روی زمـیـن هـر ذره اش سـنـگ اسـت
وقـتـی شـکار لـذت و خــودخـــواهــی مــــردی
وقـتـی کـه از دنـیــا و از خــود نــیــز دلــسـردی
وقـتـی کـه گـوش و چـشـم ایـن دنـیـا کر و کور است
وقـتی دلـیــل بـرتــری مــردهـــا  زور اســـــت
آب از سـرت بـالا شــده عـصـیـانـگــــری کــــن
قـدرت بـگـیــر، انــکار از ایــن بـــرتــری کـــن
حــالا بــیــا و آسـتـیــن بـالا نــمــا خـــواهـر
ظـلـم و سـتـم را در زمــیـن بـالا نـمـــا خـواهــر
یـوغــی کـه روی گــردنــت انــداخــتــه بـشـکن
هــرکـس بــرایـت ایـن قـفـس را سـاختــه بشکــن
تـرس و هـراس ظـالـمـان را از دلــت گــــم کـــــن
بـر هـرچـه ظـلـم و ظـالـم و ظـلـمـت تـهـاجـم کــن
ظـلـم و سـتـم را یـکـسـره بـرکـن تـو از ریـــشـــه
غــیــر ازیـن بـر فـرق تـو دایــم بــود تـــیــشــه
طــرح نـظـام نـــــو دریــــن عــالـــم بــپــا کن
دنـیـای نـو بـرجــای ایـن دنـیـــا بــنـــا کـــــن

چهارده سال از اشغال کشور و سقوط امارت اسلامی طالبان می گذرد. گر چه ظاهراً زنان می توانند بدون محرم شرعی از خانه بیرون آیند و دروازه های مکاتب به روی دختران باز گردیده است، اما هنوز در وضعیت زنان نه تنها بهبودی حاصل نگردیده، بلکه زنان نسبت به گذشته در وضعیت بدتری قرار گرفته اند. دختران جوان و زنان عموماً با ازدواج های اجباری، خشونت های خانوادگی ( از لت وکوب گرفته تا قتل و مثله کردن)، اختطاف و تجاوزات جنسی روبرو اند. امروز هیچ زنی نمی تواند حتی در آپارتمان ها احساس امنیت نماید، چه رسد در بازار و کوچه. زنان از این ناحیه بیش از حد زیر فشار قرار دارند. مسئول این جنایات کسانی اند که در ظرف چهارده سال در راس مقامات بلند رژیم قرار داشته و دارند و اوضاع کشور را کنترول می نمایند.
نباید فراموش کرد که خشونت علیه زنان تنها از طرف خانواده اعمال می گردد، بلکه از طرف جامعه و دولت نیز این خشونت اعمال می شود. رژیم پوشالی افغانستان که حامی سیستم مرد سالار است به شدت از این سیستم حمایت می نماید. از نظر رژیم پوشالی و قانون ساخته و پرداختۀ اشغالگران زنان باید مطیع و فرمانبردار مردان بوده و در برابر شان تمکین نمایند. این موضوع به صراحت در قانون احوالات شخصیۀ اهل تشیع، که نود و هفت فیصد مورد تائید اهل تسنن نیز می باشد، بیان گردیده است.
اشغالگران امپریالیست و رژیم پوشالی تنها به این ستم بسنده نکرده بلکه شرایط زندگی را بر توده های ستمدیده اعم از مردان و زنان آنقدر سخت نموده اند که مجبور به فروش کودکان خود اعم از دختر و پسر گردیده اند. خرید و فروش کودکان همین اکنون در بسا ولایات افغانستان رایج شده است. بیشتر از همه در شینوار کود کان و زنان در معرض خرید و فروش قرار می گیرند.
امروز زنان به شدیدترین وجه در جهان زیر ستم قدرت های سیاسی قرار دارند و هر آن و لحظه با این قدرت های سیاسی روبرو اند، لذا جنبش زنان نمی تواند اجبارا خصلت سیاسی خلاف سیاست حاکم مرد سالار پیدا نکند. تا زمانی که جنبش زنان در کشور ما خصلت سیاسی خلاف سیاست اشغالگران و رژیم پوشالی پیدا نکند نمی تواند در راه رهایی حقیقی زنان گام بردارد.
زنم من یک زن تنها و غمگین         بــود نـقشـم در هـر حـال تـمـکـیـن
اسیر و خسـتـه و افسـرده حالم         نمی یابم ز درد و غـصـه تسـکیـن
اگر شرمـنـده باشم خواستنی ام         اگر هـمـت کنم گـردم چـه نـنـگیـن
زبان بـنـدم اگـر، خـوبـم نکـویـم         شوم من اینچنین معشوق سنگین
چـو تـابـع می شـوم عزت فزایم         چه هستم این منِ بیچاره مسکین
جـزا یـابــم اگــر گـردن فــــرازم          سزاوار عـقـوبـت هـای پـر کیـن
************
نشاید اینچـنـیـن بـیـچـاره بـودن          نبایـد ایـنچـنـیـن غـمـبـاره بـودن
بیا خواهرکه با هم مـا بگـردیـم           یکـی خـشـم و یکـی آوا بگـردیم
من و تـو دیگـری و دیـگـرانــی          شویم جمـلـه سپـاه بـی کــرانـــی
ز خشم خود ستمگاران بسوزیم           شیاطین را به تیر کـیـن بـدوزیـم
جـهـان پـر ستـم بـربـاد سـازیــم           جهان عـدل و داد آبــاد سـازیــم

ممکن است روزی بیاید که ما بوتل آکسیجن به پشت خود داشته باشیم و برای تنفس کردن هم پول بپردازیم، فعلاً که آبِ خوردن پولی شده است. اگر نظام امپریالیستی در جهان سرنگون نشود، امپریالیست ها کنترل تنفس مردم را هم بدست خودشان خواهند گرفت.

بـشـکـن طـلـسـم ظـلـم را
با دردها عـادت مـکـن، آواز شــو، فـریــاد شــــو
خـط چـلـیـپـا کـش بـه غـم، از قـیـد و بند آزاد شو
بـرخـیـز و بـشـکـن این قفس، نیم زمین مال تو است
نـیـم قـشنگ آســمـان بـهـر پـر و بـال تـو اســت
نـیـم زمیـن مال تو اسـت امـا تـو هستـی بـی خــبـر
بـیــدار شــو، بـیــدار شـو، خـفـتـن کجـا دارد ثمر؟
کاری نـخـواهـد بـر شـود از گـریــه و از اشــک هـــا
هـرگـز نـگـشـتـه کارگـــر بر مـشکلـی فـریـادهــا
بـرخـیـز! جـای اشـک غم، بر روی دنیـا خـنـده کــن
یـک راه نــو را بـاز کـن، یـک خـیـزش سـازنـده کـن
هـرگـز بـجـز درد و سـتـم یک لحـظه شادی دیـده ای؟
بـا مـیـل خـود، از عـمـق دل یـکـبـار هـم خندیده ای؟
بـا مـشـت بـر غـمـها بـزن ، یک لحظـه ی شـادی نـمـا
دنـیـای نــو ایـجـاد کـن تــمــریــن آزادی نـــمــا
بـشـکـن طـلسـم ظـلـم را، بشـکـن هـمـه زنـجـیر را
بـا دسـت خــود تـرسـیـم کـن آغـاز یـک تـقـدیـر را
ظــلــم و سـتـم را نــه بــگــو، یـک راه نـو آغاز کـن
در آســمــان ســهــم خــود تــا اوج هــا پـرواز کـن
در شـهـر گـلـهـا گل بـمـان، بـا سنگ فکران سنگ شـو
وقـتـی کـه حـق مـیـخـواسـتـی درگیر رزم و جنگ شو
تــا از شـعـاع رزم تــو دنــیــا پـر از شــادی شــود
کـاخ سـتــم ویــران شـود، مـحـصـول آزادی شــود

رژیم دست نشاندۀ اشغالگران در افغانستان یکی از فاسد ترین رژیم های دنیا است. کرزی آشکارا می گفت که تا 20 میلیون دالر اختلاس و چور و چپاول را تحمل می کند. وی در مورد یکی از چپاولگران در یک مصاحبۀ تلویزیونی آشکارا می گفت که: «او برادر 5 میلیون را زدی من چیزی نگفتم. 10 میلیون را زدی بازهم چیزی نگفتم. پانزده میلیون را زدی باز هم چیزی نگفتم. 20 میلیون را زدی باز هم چیزی نگفتم. بعد ازین نمی گذارم. بالاتر از 20 میلیون اجازه نمی دهم. چه حال به وجود آورده اید؟»
10 میلیارد دالر پول افغانستان و سرمایۀ افغانستان در دوبی در فعالیت های تجارتی بکار افتاده است. کرزی در یکی از سخنرانی هایش می گفت: «او برادرها زهر جان تان شود. پول هایی را که می خورید حداقل در افغانستان بگذارید. در همین کابل بلند منزل بسازید تا حداقل یک گوشۀ شهر مقبول شود.
حکومتی که فعلاً در افغانستان حاکمیت پوشالی دارد از الف تا ی اش را مرتجعین خاین و جنایتکار تشکیل می دهد.
فغان و ناله و زاری
دیگر بس کن تو ای مادر
تو ای بانو تو ای همسر.
بگیر مادر تو دستم را
بشو با من تو یک همراه
یقین دان اینکه راه من
رهیست بی مثل و بی همتا.
بیا با من تو ای خواهر
به پیش در راه آزادی
ملالی سان و چون ناهید
که بادا زنده نام شان
که بادا زنده یاد شان
که بادا زنده یاد شان.


قطعنامۀ مشترکِ محافل تجلیلیۀ روز جهانی زن
در 8 مارچ 2015 (17 حوت 1393)
امسال روز جهانی زن را در حالی تجلیل می کنیم که رژیم دست نشانده و روی کار آمده طبق دستور اشغالگران امریکایی، با امضای قرارداد امنیتی با اشغالگران امپریالیست امریکایی، استقلال و آزادی کشور و مردمان کشور را یکبار دیگر به آنها فروخته است. اگر تا دیروز نیروهای متجاوز و اشغالگر امپریالیست های امریکایی و متحدین شان، حضور تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ شان را در افغانستان زیر نام فریبندۀ به اصطلاح سازمان ملل متحد توجیه می کردند، امروز این توجیه به اصطلاح قانونی، از طریق توسل به قراد داد امنیتی امضا شده میان باداران اشغالگر و مزدوران دست نشاندۀ شان، به عمل می آید.
واضح است که این توجیهات فریبنده نه دیروز توانست ماهیت اشغالگرانۀ امپریالیست های امریکایی و متحدین شان و ماهیت وطنفروشانۀ رژیم دست نشاندۀ آنها را پوشیده نگه دارد و نه امروز و فردا می تواند. رژیم تحت سردمداری اشرف غنی احمدزی در واقع ادامۀ همان رژیم تحت سردمداری حامد کرزی است و همانقدر دست نشانده است که در آن زمان بود. در واقع آنچه باعث شکلگیری مفتضحانۀ حکومت مشترک اشرف غنی احمد زی و عبدالله عبدالله گردید، دو دور انتخابات ریاست جمهوری رژیم نبود، بلکه مداخلۀ آشکار وزیر خارجۀ امریکا بود و همین مداخله حتی نامگذاری فعلی رژیم پوشالی (حکومت وحدت ملی) را نیز رقم زد.
اما در حال حاضر این رژیم چندین برابر بیشتر نسبت به زمان حامد کرزی یک رژیم ناکام و ناکارآمد محسوب می گردد. انتخابات ریاست جمهوری رژیم که در 16 حمل سال 1393 یعنی 11 ماه قبل شروع گردید، ناکام ترین انتخابات در تاریخ انتخابات کل کشورهای جهان به شمار می آید. اینک با گذشت 11 ماه از زمان شروع این انتخابات، هنوز رژیم نتوانسته است کابینۀ خود را شکل دهد و به این ترتیب تقریباً در طول سال جاری خورشیدی حتی در سطح کابینه و در مرکز، حالت فوق العاده داغان و ابتری داشته است، چه رسد به سطح ولایات و ولسوالی ها.
از قرار معلوم رژیم دست نشانده تمام هم و غم خود را روی شروع مذاکرات با طالبان بخاطر
به اصطلاح برقراری صلح در افغانستان متمرکز کرده است. با موجودیت قرارداد امنیتی میان اشغالگران امریکایی و رژیم دست نشانده، که گویا زمینۀ قانونی حضور دراز مدت قوای اشغالگر در خاک افغانستان را در چندین پایگاه استراتژیک نظامی فراهم کرده است، این صلح خواهی در واقع فقط می تواند یک صلح خواهی فریبنده باشد و نه چیز دیگری. محور این صلح خواهی فریبنده، کرنش مزدورمنشانۀ آشکار رژیم دست نشانده در مقابل دولت مداخله گر پاکستان است و بر پایۀ این دید پیش برده می شود که دولت پاکستان می تواند طالبان را وادار به شروع مذاکرات با رژیم پوشالی نماید. در صورتی که طالبان به بخشی از این پروسۀ صلح خواهی فریبنده تبدیل گردند، واضحاً نشان خواهند داد که آنها بنا به دستور دولت پاکستان به این پروسه پیوسته اند و ارادۀ مستقلی از خود ندارند. بهر حال، پیدایش چنین وضعیتی در واقع آغاز آشکار تسلیم طلبی طالبان در قبال اشغالگران امریکایی و رژیم پوشالی خواهد بود.
دستۀ 8 مارچ زنان افغانستان که مبارزات حق طلبانۀ خود را در زمان امارت اسلامی طالبان و در محیط پناهندگی در مناطق پشت خط دیورند شروع کرد، قبل از همه از سوی بنیادگرایان افراطی پاکستانی پشتیبان امارت اسلامی طالبان مورد تهدید قرار گرفت. ما علیه این تهدیدات ایستادگی کردیم و به مبارزات مان ادامه دادیم.
دستۀ 8 مارچ زنان افغانستان، پس از تجاوز امپریالیست های امریکایی و متحدین شان به افغانستان، اشغال کشور توسط آنها و شکلدهی رژیم دست نشانده توسط اشغالگران، اعلام نمود که دشمن عمدۀ کنونی کشور و مردمان کشور و در نتیجه دشمن عمدۀ زنان افغانستان، اشغالگران و رژیم دست نشانده است. ما از آن زمان تا حال، نه تنها عمدتا ًدر داخل افغانستان بلکه طبق توان در خارج از کشور نیز علیه اشغالگران و رژیم پوشالی به عنوان دشمن عمدۀ کشور، مردمان کشور و زنان کشور رزمیده ایم و کماکان می رزمیم.
ولی اگر طالبان بنا به دستور دولت پاکستان به پروسۀ مذاکرات با رژیم دست نشانده بپیوندند، قویاً احتمال می رود که دیر یا زود از مقاومت علیه اشغالگران و رژیم پوشالی دست بکشند و در نهایت به بخشی از رژیم دست نشانده تبدیل گردند. در چنین صورتی مسلم است که طالبان به بخشی از دشمن عمدۀ کشور و مردمان کشور، منجمله زنان کشور، مبدل خواهند شد. اما این بار نباید ممکن گردد که زنان افغانستان مثل دورۀ امارت اسلامی طالبان مورد سرکوبگری های قرون وسطایی قرار بگیرند.
ما اعلام می کنیم که اگر طالبان با پذیرش قرار داد امنیتی رژیم پوشالی با اشغالگران و در نتیجه با دست کشیدن از مقاومت علیه اشغالگران، به بخشی از این رژیم تبدیل گردند و رژیم بخواهد یکبار دیگر دسته های قرون وسطایی سرکوبگرِ زنان را فعال سازد، باید لشکری از ملالی ها و ناهید ها را در مقابل خود ببیند.

"دســتــۀ 8 مــارچ زنــان افــغــانــســتــان"
8 مارچ 2015 (17 حوت 1393)


اختتامیۀ محفل:
یکبار دیگر روز هشتم مارچ، روز جهانی زن، را به تمامی زنان و مردان مبارز و انقلابی جهان تبریک و تهنیت بگوییم و از شما عزیزان که ما را تا آخر محفل همراهی نمودید اظهار امتنان و تشکر نماییم. امیدواریم که با شما و شانه به شانۀ شما بتوانیم وظیفه و رسالت تاریخی مان را به وجه احسن انجام دهیم و مصدر خدمات شایانی در جهت رهنمایی توده های ستمدیده اعم از زنان ومردان در راه بیرون رفت از زیر بار ظلم و ستم گردیم.
محفل امروزی ما درهمین جا به پایان می رسد. به امید دیدار در محفل های هر چه با شکوه تر آینده. با اظهار تشکر و سپاس از تمامی شما عزیزان، ختم محفل امروزی را اعلام میکنم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر