من تشنه آزادی ام
من مرغک تشنه آزادی ام
در پی آبادی ام
در قفسم اسیر دشمن
من تشنه لبخند مرغانم
من تشنه آزادی و آبادی میهنم
ز بس بشنیدم صدای مرمی و تفنگ این ظالمان را
صدای آزادی و لبخند را به فراموشی سپردم
زبس بشنیدم ناله های مادر مرغان را
زبس بشنیدم گریه جوجه مرغان را
صدای کسانیکه در اسیر دشمن اند
صدای ماتم و درد
فراموشم شد
صدای لبخند و شادی و آواز خواندن
دیگر نشنیدم صدای لبخند و شادی مرغان را
دیگر نشنیدم صدای جوچوی جوجه مرغان را
من همان مرغ تشنه آزادی ام
که همه چیز را به فراموشی سپرده ام
"مرسل نبرد"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر