۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

آزادی یا اسارت

"آزادی" یا " اسارت" واژه های تازه ای نیستند. آنچه تازه است کار برد این واژه ها می باشد. در افغانستان اشغال شده، امروز واژۀ " آزادی زنان"از مفهوم واقعی اش تهی گشته و اصالت خویش را از دست داده است. در جامعۀ ما امروز " آزادی زنان" را به این معنی ترجمه می کنند: آزادی یعنی بیرون شدن از خانه، حق رای دادن و حق انتخاب شدن. به این معنی که زنان باید دیگر سنت های مزخرف جامعه را بپذیرند و به آن تمکین نمایند. یا بعبارت دیگر زنان باید خانه داری را خوب بلد باشند، در مقابل شوهر تمکین نمایند و از تمام دساتیرش اطاعت کنند. این است معنی حقیقی آن "آزادی" ای که اشغالگران به زنان اعطا نموده اند. این ها همه آگاهانه و مغرضانه به خاطر به انقیاد کشانیدن زنان مطرح می شود. طرح این مطالب به کالا شدن زن بیش از پیش کمک می کند.
امروز رسانه های امپریالیستی و ارتجاعی چنان با رنگ و روغن از آزادی زنان سخن می گویند و چنان با صدای رسا از آزادی و استقلالیت زن سخن می رانند که زن یقین می کند که آزاد است. اما استعمال امروزی کلمۀ " آزادی زنان" که از طرف اشغالگران و رژیم پوشالی مطرح می شود یک تقلب باطنی را در خود نهفته دارد. داد و فریاد هایی که امروز در مورد " آزادی زنان" در افغانستان به راه افتاده قصۀ طبل توخالی را به یاد می آورد.
اشغالگران امپریالیست می خواهند که با بکارگیری کلمۀ "آزادی زنان"، اشغالگری خود را توجیه نمایند. آنها اصلاً اعتقادی به آزادی زنان ندارند.  چنانچه در زمان امارت اسلامی طالبان امپریالیزم امریکا چشمش را به روی وحشت امارت اسلامی بسته بود و ستم بر زنان و پایمالی حقوق شان و اخراج زنان شاغل از سمت های دولتی و غیر دولتی و همچنین اجرای"قوانین جزای شرعی" را با سکوت مهر تائید می زد. تائید و حمایت امپریالیزم امریکا از رژیم طالبان در مخالفت با اتحاد شمال که تحت حمایت مسکو قرار داشت، بود. نیروهای مربوط به اتحاد شمال در آن زمان تجهیزات نظامی شان را از مسکو دریافت می نمودند و تا الحال تمایلات روسی دارند.
در آن زمان امپریالیزم امریکا فکر می کرد که از طریق طالبان می تواند جمهوری های پیشین"شوروی" را در محاصره گرفته و تحت کنترول قرار دهد و از این طریق مانع به توافق رسیدن این جمهوری ها با چین و ایران در مورد سرمایه گذاری های خط لوله نفت و گاز و یا دیگر قرار دادها گردد و این قرار دادها از طریق شرکت یونیکال بدست آید تا از این طریق هم رقبایش را کنترول نماید و هم سودهای کلانی به جیب زند.
« یک دیپلمات امریکایی گفت: «طالبان احتمالا مثل سعودی ها تحول خواهند یافت» او شرح داد که افغانستان بدل به مستعمرۀ نفتی امریکا می شود، سود های کلانی برای غرب وجود دارد، اما مردم سالاری در آن وجود نخواهد داشت. زنان بطور قانونی شکنجه خواهند شد. او گفت:«با این قضیه می توان کنار آمد» مهر تائید واشنگتن بر رژیم طالبان به جای اتحاد شمال بخشی از "بازی بزرگ" و رقابت فزاینده میان مجتمع های روسی و امریکایی برای کنترول ذخایر نفت و گاز و مسیر های خط لوله از قزاقستان و ترکمنستان بود. در اوایل سال 1997، کار گزاران طالبان در دفتر یونیکال در تگزاس جلسه داشتند.» ( میشل شوسودوفسکی ـ جنگ و جهانی سازی واقعیت های پشت پرده 11 سپتامبر ـ صفحات 112 و 113 )
امپریالیست ها بطور کلی با بنیادگرایان مخالف نیستند، بلکه هر زمانی که ممکن بوده از آنها در جهت تامین منافع شان سود برده اند. آنها از طریق بنیاد گرایان مانع رشد جنبش های انقلابی، سکولاریستی و ناسیونالیستی می گردند. در هر جایی که بنیادگرایی رشد نموده نهادهای انقلابی، سکولار و ملی را بر انداخته و نهادهای بنیادگرا را جایگزین آن ساخته است. به همین سبب امپریالیزم معمولاً از بنیادگرایان پشتیبانی می نماید. افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه... نمونۀ بارز این مدعا است. در واقع به همین خاطر است که هم اکنون اکثریت بنیاد گرایان خادم و خدمتگذار امپریالیست های امریکایی و متحدین شان هستند.
کسانی که امروز به معنی واقعی کلمه معتقد به آزادی زن هستند، علم مبارزه را علیه اشغالگران و رژیم پوشالی بر دوش کشیده و آنرا به جلو سوق می دهند. آنها خواستار آزادی نظریات نوین در کنار نظریات کهنه و فرتوت راجع به زنان نیستند، بلکه خواهان آنند که اولی را جایگزین دومی نمایند.
شعار "آزادی زنان" که امروز اشغالگران و رژیم پوشالی سر می دهند معنی واقعی آن بردگی زن است. زیرا این شعار تا کنون نتوانسته کوچکترین گره ای از مشکل اساسی زنان را باز نماید، بلکه آنها را بیشتر از پیش در معرض خطر قرار داده است.
 روزی نیست که در اطراف و اکناف کشور زنی مورد تجاوز قرار نگیرد و یا از طرف پدر، برادر و یا شوهر به قتل نرسد و یا مثله نگردد. بدتر از همه این است که امروز زنان به فجیع ترین شکل یعنی بصورت گروهی نیز به قتل می رسند. این وضعیت اسفناک بخوبی بیان کنندۀ این مدعا است که هدف اساسی اشغالگران و رژیم دست نشانده از بکار بردن کلمه" آزادی زنان" در حقیقت امر به بردگی کشاندن زنان است نه چیز دیگر. 
آزادی به معنی واقعی آن عبارت از تساوی حقوق زن و مرد در تمام عرصه های زندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است. زنان جامعۀ ما نه تنها از حقوق اقتصادی برخوردار نیستند، بلکه حقوق سیاسی و فرهنگی نیز از آنان سلب گردیده است. حتی حضور زنان در ساحۀ سیاسی و فرهنگی هم کاملاً کمرنگ است. آزادی زمانی معنی حقیقی و واقعی خود را می یابد که دیگر از انواع و اشکال ستم نشانی باقی نماند.
برای اینکه زنان افغانستان به آزادی برسند باید خود را دریابند و خود را بسازند. این ساختن و یافتن نه توسط تصویر کهنه دیروز میسر است و نه هم توسط نقابی که امروز اشغالگران و رژیم پوشالی بر چهره های قدیمی شان زده اند امکان پذیر می باشد، بلکه زنان امروز احتیاج به آگاهی سیاسی دارند. از این طریق است که چهرۀ اصلی، آگاه و مستقل خویش را می توانند درک نموده و دریابند.
سوال این جا است که کدام زن می تواند گام به جلو گذاشته و به دفاع از حقوق خویش بر خیزد؟ زن سنتی اسیر در بند اوهام و خرافات و یا زن متجدد عروسک نما که خود در انقیاد اشغالگران و میهن فروشان در آمده است؟ هیچکدام! زیرا زنی که فقط کارش کنیزی خانگی باشد و فقط نقش ماشین چوچه کشی را بازی نماید و آنچنان دربند اوهام و خرافات سیستم مرد سالار گیر افتاده باشد که طفل مریضش را با تعویذ و شویست "مداوا" کند هیچگاه نمی تواند گامی به جلو بگذارد، بلکه خودش بیشتر از همه نیاز به آگاهی سیاسی دارد. اما زمانی که این آگاهی را کسب نماید می تواند نقش عظیمی در پیشبرد مبارزات انقلابی ایفا نماید.
زنان تحصیل کردۀ جامعۀ ما به دو دسته تقسیم می شوند. یک دسته که کاملاً معدود اند و خود را متجدد می دانند عروسکهایی در دست اشغالگران و رژیم پوشالی بیش نیستند. این ها کسانی اند که از ریاست تا وکالت و وزارت رسیده اند. این دسته از زنان نه مسئولیتی در قبال دیگر زنان دارند و نه هم هدف رسیدن زنان به آزادی را دنبال می کنند. این ها فقط یک هدف را دنبال می کنند، خدمت به اشغالگران و رژیم پوشالی. این زنان وظیفۀ خود را به هر قیمتی که باشد برای اشغالگران انجام می دهند. این دسته از زنان با همجنسان خود بدتر از مردان شوونیست رفتار می کنند. این دسته از زنان نیز نمی توانند از مدافعین حقوق زنان باشند، بلکه آنها در صف دشمنان عمده ایستاده اند که باید همراه با اخراج قهری اشغالگران از کشور و سرنگونی رژیم پوشالی از قدرت به زیر کشیده شوند.
دستۀ دوم زنان تحصیل کرده، زنانی اند که با گوشت و پوست خود ستم را لمس می کنند و از اشغال بیزار اند. یک عده از این زنان در کار سیاسی از خود بی تفاوتی نشان می دهند. این عده زنان اکثریت زنان تحصیل کردۀ جامعۀ مارا تشکیل می دهند. این دسته زنان نیز نیازمند به آگاهی سیاسی اند. با بالابردن آگاهی سیاسی شان می توان آنها را در کار های سیاسی ضد اشغال فعال ساخت. باید این نکته را به خاطر داشته باشیم که اگر ما نتوانیم این زنان را به حرکت در بیاوریم اشغالگران و رژیم پوشالی در شوراندن آنها علیه ما موفق خواهند شدند. بنابرین توده های زن که تا کنون ساکت مانده اند باید به حرکت واداشته شوند.
تعدادی از زنان تحصیل کرده گام به جلو گذاشته و برای دفاع از حقوق زنان به مبارزه علیه اشغالگران و رژیم پوشالی و سیستم مرد سالار حاکم بر خاسته اند. این دسته از زنان از جان خود مایه می گزارند و سخت در تلاش اند تا سطح آگاهی سیاسی سایر زنان را بالا برند و بسیج شان نمایند و متحداً علیه اشغالگران و رژیم پوشالی مبازه نموده و این مبارزه را تا بیرون راندن اشغالگران و سرنگونی رژیم پوشالی ادامه دهند.

زنان آگاه، مبارز و انقلابی کاملاً در مقابل زنان تسلیم شده به اشغالگران و رژیم پوشالی قرار دارند. آنان آگاه به ستمی که بر زنان اعمال می شود و با درک رسالت تاریخی شان به مبارزۀ جدی و اصولی خویش برای بیرون راندن قهری نیروهای اشغالگر امپریالیست و سرنگونی رژیم دست نشانده و پیروزی انقلاب دموکراتیک نوین ادامه می دهند تا جامعه در مسیر محو کلیه اشکال استثمار و ستم، منجمله ستم بر زنان، قرار بگیرد.         

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر